…
چون روزهاى آخر ساله
فكر كردم بابت عكسى كه اواخر پاييز گذاشته بودم
(حدود ٣٩ پست قبل تر)
توضيح بدم:
قرار بود مطالعه ى همه ى كتاب هاى اون عكس تا آخر زمستون تموم بشن ولى به علت درگيرى هاى كارى نشد، البته هنوز تا آخر زمستون وقت هست😊.
گزارش:
“اتحاديه ى ابلهان” خيلى كند پيش رفت
با اينكه ازش زياد تعريف شنيده بودم ولى اونقدرها دوستش نداشتم.
كتاب جالبى بود اما براى من جذاب نبود.
شايد دليلش اينه كه انتقادها و لحن طنزآميزش به فرهنگى برمى گرده
كه براى من ناآشناست.
به هرحال
هنوز با اقتدار بهترين كتابى كه در نيمه ى دوم سال ١٣٩٤خوندم “جز از كل” استيو تولتزه.
“سگ سالى”، “شبانه ها”، “ماشين مرا بران”، “گيله مرد” و “آذر،ماه آخر پاييز”، با لذت خونده شدن.
جلد اولِ كتاب 1Q84 موراكامى در حالِ مطالعه ست.
اما اين مدت سه تا كتاب ديگه خارج از اون فهرست خوندم كه بسيار دوستشون داشتم:
١.”پاييز فصل آخر سال است” رو كه قبل تر بهتون معرفى كردم،
٢.”لذتى كه حرفش بود” نوشته ى “پيمان هوشمند زاده”، نشر چشمه.
كتاب عميق و دوست داشتنى ايه.
تلفيق زندگى و عكس.
تحليل هاى روانشناختىِ زيستن و عكاسى.
بسيار هم رُك و بى پروا نوشته، حتى شايد بعضى جاها اين رك بودن قسمت هاى نامطلوبِ درونِ نويسنده رو نشون بده، ولى اينكه آدم به چنين حدى از خودشناسى رسيده باشه به نظرم خيلى خوبه…
كتاب جالبيه، خوندنش حتى براى كسانى كه حوصله ى مطالعه ندارند هم جذاب و راحته.
٣.”از روزگار رفته” گفتگوى حسن فياد با ابراهيم گلستان، تنظيم و تدوين “سعيد پورعظيمى”، نشر ثالث.
گفتگوى “پرويز جاهد” با “ابراهيم گلستان”، يعنى كتاب “نوشتن با دوربين” رو هم كه خيلى وقت پيش خوندم بسيار دوست داشتم.
كلا صراحت و گاهى خشونت آقاى گلستان
در گفته هاشون تاثير عجيبى روى من مى گذاره.
فرار از تحت تاثير “جَو” قرار گرفتن، هميشه تحسين منو برانگيخته
و به نظرم وقتى ياد بگيريم هر چيزى رو
چه مثبت و چه منفى
به سادگى نپذيريم
و به دنبال پيدا كردن شناخت و كشف سليقه ى شخصى باشيم اتفاق خوبى براى درونمون مى افته.
البته اگه “درون” هم در كنار “برون” كلا برامون مهم باشه.
آرزوى قلبى من اينه كه هيچوقت به يكى از اونا بسنده نكنيم و درون و بيرون، در زندگيمون مكمل هم باشن😉❤️🙏🏻…
❤️…
اولين شب بهمن ماه
در شيراز دوست داشتنى
@khoshashirazoriginal
#mehraveee#mehravesharifinia #iranianactress
❤️…
عزيزان دلم
ممنونم از لطف و انرژى هاى خوبتون.
به مدت دو سه هفته ست كه در خيابان هاى شهر فيلمبردارى مى كنيم و من از حضور پُر مهر و محبت شما لبريز شدم.
خوشحالم كه با عشق سريال رو مى بينيد، با لبخند خسته نباشيد مى گيد و با ادبيات زيبا انتقادات و پيشنهاداتتون رو مطرح مى كنيد.
به داشتن شما افتخار مى كنم.
ببخشيد كه گرفتارى و كمبود وقت
اجازه نداد اين مدت پاسخگوى حضورتون در خونه ى مجازيم باشم.
تعداد كامنتا بيشتر از اونه كه بشه خوند و پاسخ داد.
پيشنهاد مى كنم جلسات نقد و بررسى كيميا به صفحه ى اصلى سريال كيميا
@kimia.series
منتقل بشه
تا من بتونم اينجا ميزبان بهترى براى شما باشم.
دوستان عزيزى كه نقدهاى طولانى رو اينجا به اشتراك مى گذارند
با احترام فراوان
بلاك مى كنم.
دليل بستن صفحه هم اين بود كه نمى دونستم اگه دو ميليونى بشه چه پست جالبى براتون بذارم!!!
هر روز سر كاربودم و فرصت فكر كردن نداشتم.
هنوز هم چيز ويژه اى به ذهنم نرسيده
از پيشنهادات سازنده ى شما براى پست بعدى استقبال مى كنم 😍❤️
دوستتون دارم
ا______________________ا
غروبِ زيبا
ديروز
احمدآباد مستوفى
…
پشت پنجره هاى اين شهر
هميشه
زنى هست
كه به دوردست ها مى نگرد
و به كسى مى انديشد
#selfi
❤️👧🏻…
دوست داشتنى ترين و خوردنى ترين بچه اى كه تو كار نصيبم شد
با كمال ميل حاضر بودم براش بميرم
…
كيميا
عكس حسن هندى
ا…………………….ا
ما مى دونستيم واقعى نيست
مى دونستيم شب مى ريم هتل و تميز مى شيم و استراحت مى كنيم
مى دونستيم هيچكدوممون رو به اسارت نمى برن
مى دونستيم هيچكدوممون شهيد نمى شيم
ولى بازم مى ترسيديم
بازم از ته دل بغض مى كرديم و مى لرزيديم.
تموم روزاى فيلمبردارى صحنه هاى جنگ
به آدمايى فكر مى كرديم كه اون هشت سال
نمى دونستن
تا لحظه ى بعد زنده ان يا مرده
به همه ى آدمايى كه جونشون رو
گذاشتن كف دستشون و از ميهنمون دفاع كردن.
ببخشيد كه كيميا اين روزهاى عيد و جشن
اينقدر دلخراشه
ولى
شعار باشه يا نباشه
من از ته دلم
به تمام شهدا، جانبازان و مفقود الاثرهايى كه هنوز خانواده هاشون چشم انتظار بدن بى جونشون هستن
احترام مى گذارم و
در برابرشون سر تعظيم فرود ميارم.
مى دونم كه اكثر شما هم
مثل من، مثل ما
مى دونيد كه اونا چه كار بزرگى كردن
و چقدر شايسته ى عشق و احترامند،
خودشون و خانواده هاشون.
#mehraveee#mehravesharifinia #iranianactress
😍’
امروز
آخرين روز آذرماهه
برخى از خاطرات پاييز در كنار دوستان و همكاران خوبم رو با شما مرور مىكنم.
ممنونم از همهى نوشتههاى قشنگتون
با عشق و احترام فراوان.
يلدا بهتون خوش بگذره.
عكس شمارهى ١
با آرامه و نازنين، رفقاى باحال و دوستداشتنيم، به همراه پوريا ذوالفقارى و شاهين شجرىكهن عزيز و بسيار قابل احترام
يك گپ طولانى و دلچسب
مجله فيلم
پاييز ٩٤
عكس:حميدرضا خنجرى
٫
…
چه فرقى مى كنه؟
سرقت مسلحانه از بانك
يا دستبرد زدن به فايل هاى شخصى كامپيوتر يك نفر و دستكارى عكس هاى آلبوم خصوصى.
سرقت همون سرقته و سارق همون سارق.
صفحه ى اينستاگرام باعث شده من شما رو در بخش هايى از زندگيم شريك كنم، اما در همه ى عكس ها به قوانين،شئونات و اعتقادات خودم و جامعه احترام گذاشتم.
حتى وقتى به مناسبت يك ميليونى شدن فيلمى از ساز زدنم در خونه منتشر كردم با رعايت تمام ضوابط بود.
متاسفانه اين اولين بار نيست كه به حريم شخصى افراد تجاوز مى شه.
شش سال قبل شخصى تعدادى از عكس هاى كاملا خصوصى من رو در فضاى مجازى پخش كرد. برخى ديگر هم با دست بردن در عكس ها به اين فضا دامن زدند. من ترجيح دادم براى ايجاد نشدن حاشيه سكوت كنم.
اون شخص بيمار و تكثيركنندگان حسابشان با خداست.
ا”و خدا آگاه و ناظر بر همه ى ماست.”ا
اما اينكه چرا امروز بعد از اينهمه سال دوباره بايد موضوع عكس هاى شش سال قبل مطرح بشه برام عجيبه!
آيا حكم افرادى كه در دست به دست كردن و به تماشا نشستن عكس هاى خصوصى و دستكارى شده ى ديگران شريك مى شوند با مال خرانِ اموالِ به سرقت رفته تفاوتى دارد؟
اميدوارم ما شبيه اون دسته از آدما نباشيم. …
استفاده از واژه ى كشف حجاب براى عكس هاى شخصى كه بدون خواست و رضايت كسى منتشر شده، درست نيست.
كاش بيشتر مواظب قضاوت هامون باشيم
كماكان از محبت و لطف تك تكتون ممنونم🌹🙏🏻
…
ماه آخر پاييز🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
………………….ا
عكس :احمدرضا شجاعى
@ahmadreza_shojaei
#mehraveee#mehravesharifinia #iranianactress
ا
خاطره بازى
من و موطلايى و گوش هاى آقا خرگوشه
_________________.
پى نوشت:
اين تنها صفحه ى منه
كلا همين يه دونه ست
معلومه ديگه …
🌹ا
با مادرجان، پوريا پورسرخ و على
شادمان
پشت صحنه ى كيميا
قطار
فكر كنم زمستان ١٣٩٣
@kimia.series
#mehraveee#mehravesharifinia #iranianactress
🎂🎊🎈🎉…
اونايى كه خواهر دارن خوب مى فهمن
بوسيدن صورت يك خواهر
چقدر مى چسبه
ا
عزيزترينِ من
مرسى كه با حضورت
همه ى روزها رو
پر از محبت و لبخند كردى
تولدت مبارك ❤️❤️
📚ا
ا”خب، از جايى كه يادمه مادرم هر روز عصر بهم يه ليوان شير سرد داده. چرا گرم نيست؟ چرا شير؟ چرا بهم آب نارگيل يا شربت انبه نمىده؟ يك بار ازش پرسيدم. گفت همهى بچههاى همسن تو شير مىخورن. يك بار هم موقع شام به خاطر اينكه آرنجم رو گذاشته بودم روى ميز دعوام كرد. پرسيدم چرا. گفت “كار زشتيه.” گفتم “به كى برمى خوره؟ به تو؟ چرا؟” دستپاچه شد و وقتى داشتم مىرفتم بخوابم _چون ساعت هفت شب وقت خواب بچههاى زير هفت ساله_ فهميدم كوركورانه از دستوراتِ زنى پيروى مىكنم كه خودش كوركورانه از شايعهها پيروى مىكنه.
فكر كردم: شايد همه چيز نبايد اين طورى باشه. شايد بتونن يه جور ديگه هم باشن. هرجور ديگه.”
ا
____________________.
نقل از كتاب “جزء از كُل”.
نوشتهى استيو تولتز
ترجمهى پيمان خاكسار
نشر چشمه
____________________.
تجربهى غريبِ زيستن
در اين هفتصد صفحهى کمنظير رو
به خودتون هديه بدين
و به اندازهى هفتصد سال
غرق تفكر و لذت بشين.
…
كودك درونت را در چمنزار رها مىكنى
تا بدود
فرياد بكشد
بخندد
در بيكرانِ سبز غلت بزند
شاد شود
…
ناگاه
در ميان قهقهههايش
نسيمى مىوزد
لاى موهايش مىپيچد
و او
آشفته و خسته و شاد
با باد همراه مىشود
و تو را
براى هميشه ترك مىكند
…
تو مىمانى و چمنزار سبز و
جاى خالىِ كودكِ درونت
كه حفرهاى عميق در قلبت ايجاد كرده است.
…
زمين مى گريد
هفت روز است ابرها ميزبانِ بهترين ها شده اند
و هنوز خورشيد
مهمان ها را براى بزمِ آسمانى به دقت گلچين مى كند.
پاييزى كه هميشه به شورِ عشق آميخته بود،
اين سال ها
از عشق، هجر را برگزيده است.
و امسال انگار، بارانِ اشكِ مهرماه، تمام نمى شود…ا
🙏🏻😔ا
🎹🎶
ا
شهرت
هرگز دليل خوبى براى الگو قراردادنِ كسى نيست
و من
هرگز شايسته ى اين واژه
حتى براى
يك نفر از شما يك ميليون نفر
نيستم
اما
اگر از ديدنِ لحظه هاى زندگى حقيقى من
در خونه ى مجازيم
حالتون خوب شد
يا عكسى، نوشته اى، خاطره اى
شما رو به فكر واداشت
يا باعث شد زندگيتون
رنگ زيباترى به خودش بگيره
بدونيد كه براى من نهايتِ سعادته
_____________________ ا
پى نوشت:
ساز زدن در جمع استرس عجيبى به من مى ده
درست همونقدر كه ساز زدن در خلوت بهم آرامش مى ده.
به افتخار يك ميليونى شدن
تصميم گرفتم ١٥ ثانيه از آرامش خلوتم رو
تقديم كنم به شما.
قطعه ى فانتزى امپرومپتوى شوپن
يكى از قطعاتى بود كه در پايان نامه ام اجرا كردم و بعد هم به دست فراموشى سپردمش.
الان چند وقته به دلايل دلى و شخصى
دوباره دارم ساز مى زنم.
متاسفانه هنوز اونقدر مسلط نشدم كه بتونم قطعه رو كامل بزنم
خدا رو شكر تو اينستا هم بيشتر از ١٥ ثانيه جا نمى شه و آبروى من حفظ مى شه 😁
ا
بابت داشتن تك تكتون به خودم مى بالم❤️
…ا
خوب نباش و مهربان نباش
كه من تو را يك بار از سر گذرانده ام
خوب نباش و مهربان نباش
كه من يك بار
غرق در تو
به ديار باقى شتافتم و اكنون
با تنفس مصنوعى و آب هاى درون ريه ام زنده ام
خوب نباش و مهربان نباش
كه من از جزر و مد دريا مى ترسم
كه سال هاست
كابوس هاى مرا
عمق اقيانوس و ماهى هاى رنگارنگ ساخته اند
خوب نباش و مهربان نباش
كه من سلول هاى بنيادين وجودم را
در آن غرق شدگىِ مفرط گم كردم
و امروز به كشف ذره هاى نوشكفته ى درونم با شگفتى مى نگرم
خوب نباش و مهربان نباش
كه من خوبى ها و مهربانى هاى تو را
هنوز
در ريه ى پُر آبم نفس مى كشم
و براى زنده ماندن
با هر دم و بازدمى
تو را انكار مى كنم
تو را
و خوبى ها و مهربانى هاى تو را… ———————————–ا
پى نوشت:
شنبه يا پنجشنبه ، خيلي هم فرقى نمى كنه … يك هفته پيش دلم مى خواست گوشه ى دنج رو به روز كنم 🌹❤️ا
براى همراهان هميشگى
با عشق
📚ا
بعضى از كتاب ها رو نبايد خوند
بعضى از كتاب ها رو بايد
مثل يك چاى تازه دم با بهارنارنج
جرعه جرعه نوشيد و بوييد و ازشون لبريز شد
پى نوشت:
١. هديه گرفتن كتاب دلچسبه
هديه گرفتن كتابِ خوب دلچسب تر
و هديه گرفتن كتاب خوب از آدم هاى عميقى كه تو رو مى شناسن و مى دونن چه كتابى بايد بهت هديه بدن، دلچسب ترين.
٢. سفر به گرجستان يك سفر كاريه، ادامه ى فيلمبردارى سريال “كيميا”، البته اگر تفريحى هم بود فرقى نمى كرد.
اينكه سفر رفتن ديگران، بعضى ها رو ياد مشكلاتشون ميندازه جالب و غم انگيزه!
واژه ى “بُخل” واژه ايه كه اين روزها در فضاى مجازى به شدت داره قدرتش رو به رخ مى كشه. “بُخل ورزيدن” مثل “نفرين كردن” بيشتر از اينكه بتونه به ديگران آسيب بزنه زندگى خود آدم رو خراب مى كنه.
تظاهر به بدبختى يا خوشبختى در فضاى مجازى كار بسيار ساده ايه.
من دلم مى خواد در خونه ى مجازيم واقعى باشم، حداقل تا اونجايي كه بشه تلاشم رو مى كنم.
و تا حد امكان مى خوام سعى كنم حس خوبى به مهمون هام بدم و تعداد لحظه هاى خوب و پر لبخندى كه باهاشون به اشتراك مى گذارم بيشتر از لحظه هاى غمگين و بدحالم باشه.
و اين اتفاق معنيش اين نيست كه بازيگرا كلا درد ندارن و سرخوشن و …!!!ا
زندگى در چيزهاى زيادى خلاصه مى شه.
فقط بايد يادمون باشه و فراموش نكنيم و بلد باشيم بهانه هاى كوچك خوشبختى مون رو ببينيم و قدر بدونيم و ازشون لذت ببريم.
حقيقت اينه كه من وقتى يك چيز جالب يا جديد مى بينم،
يا وقتى حال خوبى دارم،
ياد شما مى افتم و دلم براتون تنگ مى شه.
مثل زندگى واقعى
دوست دارم اينجا هم براى مهمونام ميزبانِ جالبى باشم
و خونه ى مجازىِ باصفايى داشته باشم
در نتيجه
با وجود اينكه برخى از مهمونا( تعداد اندكى)
از ديدنِ شادى ميزبان خوشحال نمى شن،
به راه خودم ادامه مى دم
و از پذيرش افرادى كه بخل مى ورزند
در خونه ى مجازيم معذورم.
و متاسفم كه تعداد بلاك شدگان نسبت به اوايل داره سير صعودى پيدا مى كنه !
ا
شيشهى بارانخورده
قطرههاى شور و شيرين را در هم مىآميزد
مخفيگاه خوبيست
براى كسى كه چشمهايش پاييزى شده است
____________________
عكس از حسن هندى
@mhhendi
سريال كيميا
@seryale_kimia
پخش از مهرماه ١٣٩٤
🌹💐🌸ا
گل مىكارم.
دستهايم را در خاك فرو مىبرم
و به هيچكدام از ترسهايم نمىانديشم.
از حضورِ لزج كرم و حشره فراتر مىروم
و گلدانهايم را با دستهايم جان مىدهم.
سه ساعت
بىوقفه
گل مىكارم
و مغزم براى سه ساعت
از حرفهاى تكرارى و بىفايده
خالى مىشود.
دختر نگهبانِ گل
به من لبخند مىزند
مدتهاست اينجا
گلى براى نگهبانى نداشته است.
مىگويد
دوباره بامعرفت شدى!
نگاهش مىكنم
خودش مىداند
خودش همه چيز را مىداند.
مىگويد
باغبان هيچ گاه كنار گلهايش گريه نمىكند،
گل ها كم طاقتند،
دق مىكنند.
٫٫
٫
🌹ا
ديشب
تعدادى از دوستان خوب در سالن سينماى پرديس چهارسو به تماشاى دزد عروسكها نشستند.
من هم به دعوت امير پوريا كه بانى اصلى ماجراست، مهمونشون بودم و از تابستونِ دلچسبِ هشت سالگيم حرف زدم.
يادآورى خاطرات خوب دزد عروسكها اتفاق دوستداشتنىاى بود.
داشتنِ دغدغهى نقد و بررسى سينماى دههى شصت به نظرم اتفاق جالبيه و گويا ورود براى عموم آزاده.
اطلاعات دقيقتر رو در صفحهى خودشون مىتونيد ببينيد.
@amiropouria
______________________
عكس بالايى از آرزو نمازى
پايينى رو خودم از روى پرده گرفتم😁ا
#mehraveee#mehravesharifinia #iranianactress۶
‘
‘
❤️ا
گاهى دلم مىخواهد طبيعت را بنوشم
آب درياچه را بِتپم
در رگهايم باد بوزد
و حنجرهام صداى گنجشكها را آواز كند
در برابرِ اين زيبايىِ محض
چيزى در من به غليان در مىآيد
بيكرانگىِ عشق
_____________________________
جادهى چالوس. رستوران صحرا
پىنوشت:
١.آخرين روز از يك سفر دلچسب توسط جانان ثبت مىشه، قبل از شروع فاز سوم “كيميا” اين سفر بهترين اتفاقِ ممكن بود.
٢.ماه رمضان حتى در اوجِ گرما هم دوستداشتنيه، از همين الان به همهى كسانى كه كل ماه رو روزه مىگيرند “خدا قوت” مى گم، دمتون گرم.
٣.موقع فيلمبردارى سريال”خداحافظ بچه” من روزه مىگرفتم، روز خيلى طولانى بود، سه چهار ساعت آخر اينقدر بداخلاق مىشدم كه هيچكس باهام حرف نمىزد، دو سه بار هم بهم گفتن تو كه جنبه ندارى خب روزه نگير.
حق داشتن. من كم آورده بودم.
روزهدارانِ عزيز اميدوارم از فاصلهى سحر تا افطار، به خصوص دو سه ساعت طاقتفرساى آخر، مشغول رنجوندن ديگران و بداخلاقى نباشين.
٤.با اينكه از گرما بيزارم ولى تيرماه رو دوست دارم، براى من رهاوردِ دلنشينى داشت.
٥. دلم براى اينجا خيلى تنگ شده بود ولى بلاك كردنِ پروفايلهاى بى نام و نشون در كامنتها حوصلهام رو سر برد، بعد فكر كردم خيلى هم مهم نيست ، ممنونم كه هستين، دوستتون دارم، اينجا به عشقِ حقيقتِ وجودِ شما پابرجاست.❤️
❤️❤️ا
و فقط همين عكس باقى مانده است
از همه ى روزهايى كه تو،
در جايى دور از من
بايد تاوان دفاع از چيزى را مىدادى
كه به آن ايمان داشتى.
و همهى آن سالها
دلم مىخواست
هر لحظه
مرا
همينگونه سفت
در آغوش گيرى
تا حس كنم
در امنترين جاى جهانم.
امروز
ديگر آنقدر بزرگ شدهام كه در آغوش تو
پاهايم از زمين بلند نشود
و بتوانم روبروى تو بايستم
و تو را ببوسم
اما
هنوز
مثل دوران كودكىام
آغوش تو
براى قلبِ من
امنترين جاى جهان است.
پدر عزيزدلم تولدت مبارك
@mohamadrezasharifinia
___________________
پىنوشت:
شناسنامهاش مىگه امروز به دنيا اومده
ولى مادربزرگم معتقده كه شب تولد بابا برف مىاومده!!!
تنها چيزى كه همه ازش مطمئن هستن اينه كه
بابا روز تولد امام رضا به دنيا اومده و به همين دليل همه رضا صداش مىكنن.
در نهايت هم مهم نيست
مهم اينه كه همهى آدمها بايد يك روز رو براى خودشون داشته باشن تا خانوادهشون در اون روز عشقشون رو بهشون يادآورى كنن.
❤️
٫
📖ا
كتابهايى وجود دارن
كه مىتونى هميشه بذارى كنار تختت
كتابهايى كه از هرجايى
دوباره و دوباره شروع به خوندنشون كنى
حالت رو خوب مىكنن
كتابهايى كه مىتونى شبها باهاشون فال بگيرى و ساعتها به يكى از جملههاى فالت فكر كنى و عميق حسش كنى
كتابهايى هست
كه شايد
براى هديه دادن
و هديه گرفتن
بهترين باشن
_______________________
هر آشنايى تازه
اندوهى تازه است…
مگذاريد كه نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.
هر سلام،
سرآغاز دردناك يك خداحافظیست.
ا”بار ديگر شهرى كه دوست مىداشتم”ا
نادر ابراهيمى