Mehrave Sharifinia Instagram – …
🚫این پست برای علاقمندان به کتاب گذاشته شده، اگه حوصلهی کپشن طولانی ندارید، نخونید.🚫
•••••••••••••••••••••••••••••••
روی تخت دراز میکشم و شروع میکنم به خوندن “قلبِ نارنجی فرشته”.
قصهی اول که تموم میشه دلم میخواد بشینم و مدتی بهش فکر کنم ولی ولع خوندن داستان بعدی بهم غلبه میکنه و میرم سراغ داستان دوم.
انتظار چنین چیزی رو ندارم، انتظار اینهمه صراحت و بیتعارف بودن رو ندارم، در واقع مطمئن بودم که قراره با ادبیاتِ عالی و تصویرسازیهای درخشان روبرو بشم ولی اصلاً فکر نمیکردم هر داستان مثل بُرِش پُر ایهامی از یک زندگیِ غریب، اینقدر ذهنم رو درگیر کنه. فکر نمیکردم هنجارشکنیهای مستتر در هر جمله روحم رو غرق لذت کنه.
به نظرم هر کدوم از قصههاش قابلیت داره تبدیل به یک رمان بلند و جالب بشه.
خوندن “قلب نارنجی فرشته” تجربهی جذابی بود.
•••••••••••••••••••••••••••••••
👇🏻از متن کتاب👇🏻
“با پرِ روسری دماغش را گرفت و کِل کشید. چند بار پشت سر هم. بعد سرش را خم کرد سمتِ تابوت. «آخه چرا اینقدر دیر اومدی شاخشمشادم؟ میبینی؟ ننهت علیل شده، دیگه پا نداره دورت بگرده، قربون اون صورت سفیدت. آخه چرا ما رو ول کردی رفتی؟ چرا این دو تا خونواده رو از هم پاشیدی؟»
نوک انگشتهای زبرش را مالید روی صورتم. برای اولینبار بعد از مُردنم، چندشم شد. مثل آن روزی که معلممان نیامد. زود برگشتم خانه و کلید انداختم توی در. انگار کسی نبود. کیفم را پرت کردم توی راهرو و دویدم توی اتاق. صدای جیغ مامان را شنیدم که پتو را میکشید روی خودش. کمر پشمالو و عرقکردهی سرجوخه اسماعیل را دیدم که تندوتند شلوار میپوشید. یکهو یاد بابام افتادم که بار برده بود ترکیه و دیگر خبری از او نشده بود. یاد شبهایی که درِ اتاقِ من، یک دفعهای قفل میشد. یاد صبحهای زودی که درِ کوچه باز و بسته میشد.
سرجوخه اسماعیل گفت«عاقبتِ جفتکپرونی همینه دیگه.» سیگاری که روشن کرده بود را انداخت توی جوی باریک آب، گفت« زندگی همه رو به گه کشید، اینم آخرش. دوماد کفِ خیابون، کو عروست؟»
‘
صفحهی ۲۲
‘
•••••••••••••••••••••
“قلب نارنجی فرشته”
نوشتهی مرتضی برزگر
نشر چشمه
قیمت ۱۱۰۰۰ تومان
۱۲۰ صفحه
••••••••••••••••••••• | Posted on 21/Sep/2018 14:36:52
Home Actress Mehrave Sharifinia HD Instagram Photos and Wallpapers October 2018 Mehrave Sharifinia Instagram - ...
🚫این پست برای علاقمندان به کتاب گذاشته شده، اگه حوصلهی کپشن طولانی ندارید، نخونید.🚫
•••••••••••••••••••••••••••••••
روی تخت دراز میکشم و شروع میکنم به خوندن “قلبِ نارنجی فرشته”.
قصهی اول که تموم میشه دلم میخواد بشینم و مدتی بهش فکر کنم ولی ولع خوندن داستان بعدی بهم غلبه میکنه و میرم سراغ داستان دوم.
انتظار چنین چیزی رو ندارم، انتظار اینهمه صراحت و بیتعارف بودن رو ندارم، در واقع مطمئن بودم که قراره با ادبیاتِ عالی و تصویرسازیهای درخشان روبرو بشم ولی اصلاً فکر نمیکردم هر داستان مثل بُرِش پُر ایهامی از یک زندگیِ غریب، اینقدر ذهنم رو درگیر کنه. فکر نمیکردم هنجارشکنیهای مستتر در هر جمله روحم رو غرق لذت کنه.
به نظرم هر کدوم از قصههاش قابلیت داره تبدیل به یک رمان بلند و جالب بشه.
خوندن “قلب نارنجی فرشته” تجربهی جذابی بود.
•••••••••••••••••••••••••••••••
👇🏻از متن کتاب👇🏻
“با پرِ روسری دماغش را گرفت و کِل کشید. چند بار پشت سر هم. بعد سرش را خم کرد سمتِ تابوت. «آخه چرا اینقدر دیر اومدی شاخشمشادم؟ میبینی؟ ننهت علیل شده، دیگه پا نداره دورت بگرده، قربون اون صورت سفیدت. آخه چرا ما رو ول کردی رفتی؟ چرا این دو تا خونواده رو از هم پاشیدی؟»
نوک انگشتهای زبرش را مالید روی صورتم. برای اولینبار بعد از مُردنم، چندشم شد. مثل آن روزی که معلممان نیامد. زود برگشتم خانه و کلید انداختم توی در. انگار کسی نبود. کیفم را پرت کردم توی راهرو و دویدم توی اتاق. صدای جیغ مامان را شنیدم که پتو را میکشید روی خودش. کمر پشمالو و عرقکردهی سرجوخه اسماعیل را دیدم که تندوتند شلوار میپوشید. یکهو یاد بابام افتادم که بار برده بود ترکیه و دیگر خبری از او نشده بود. یاد شبهایی که درِ اتاقِ من، یک دفعهای قفل میشد. یاد صبحهای زودی که درِ کوچه باز و بسته میشد.
سرجوخه اسماعیل گفت«عاقبتِ جفتکپرونی همینه دیگه.» سیگاری که روشن کرده بود را انداخت توی جوی باریک آب، گفت« زندگی همه رو به گه کشید، اینم آخرش. دوماد کفِ خیابون، کو عروست؟»
‘
صفحهی ۲۲
‘
•••••••••••••••••••••
“قلب نارنجی فرشته”
نوشتهی مرتضی برزگر
نشر چشمه
قیمت ۱۱۰۰۰ تومان
۱۲۰ صفحه
•••••••••••••••••••••
Mehrave Sharifinia Instagram – … 🚫این پست برای علاقمندان به کتاب گذاشته شده، اگه حوصلهی کپشن طولانی ندارید، نخونید.🚫 ••••••••••••••••••••••••••••••• روی تخت دراز میکشم و شروع میکنم به خوندن “قلبِ نارنجی فرشته”. قصهی اول که تموم میشه دلم میخواد بشینم و مدتی بهش فکر کنم ولی ولع خوندن داستان بعدی بهم غلبه میکنه و میرم سراغ داستان دوم. انتظار چنین چیزی رو ندارم، انتظار اینهمه صراحت و بیتعارف بودن رو ندارم، در واقع مطمئن بودم که قراره با ادبیاتِ عالی و تصویرسازیهای درخشان روبرو بشم ولی اصلاً فکر نمیکردم هر داستان مثل بُرِش پُر ایهامی از یک زندگیِ غریب، اینقدر ذهنم رو درگیر کنه. فکر نمیکردم هنجارشکنیهای مستتر در هر جمله روحم رو غرق لذت کنه. به نظرم هر کدوم از قصههاش قابلیت داره تبدیل به یک رمان بلند و جالب بشه. خوندن “قلب نارنجی فرشته” تجربهی جذابی بود. ••••••••••••••••••••••••••••••• 👇🏻از متن کتاب👇🏻 “با پرِ روسری دماغش را گرفت و کِل کشید. چند بار پشت سر هم. بعد سرش را خم کرد سمتِ تابوت. «آخه چرا اینقدر دیر اومدی شاخشمشادم؟ میبینی؟ ننهت علیل شده، دیگه پا نداره دورت بگرده، قربون اون صورت سفیدت. آخه چرا ما رو ول کردی رفتی؟ چرا این دو تا خونواده رو از هم پاشیدی؟» نوک انگشتهای زبرش را مالید روی صورتم. برای اولینبار بعد از مُردنم، چندشم شد. مثل آن روزی که معلممان نیامد. زود برگشتم خانه و کلید انداختم توی در. انگار کسی نبود. کیفم را پرت کردم توی راهرو و دویدم توی اتاق. صدای جیغ مامان را شنیدم که پتو را میکشید روی خودش. کمر پشمالو و عرقکردهی سرجوخه اسماعیل را دیدم که تندوتند شلوار میپوشید. یکهو یاد بابام افتادم که بار برده بود ترکیه و دیگر خبری از او نشده بود. یاد شبهایی که درِ اتاقِ من، یک دفعهای قفل میشد. یاد صبحهای زودی که درِ کوچه باز و بسته میشد. سرجوخه اسماعیل گفت«عاقبتِ جفتکپرونی همینه دیگه.» سیگاری که روشن کرده بود را انداخت توی جوی باریک آب، گفت« زندگی همه رو به گه کشید، اینم آخرش. دوماد کفِ خیابون، کو عروست؟» ‘ صفحهی ۲۲ ‘ ••••••••••••••••••••• “قلب نارنجی فرشته” نوشتهی مرتضی برزگر نشر چشمه قیمت ۱۱۰۰۰ تومان ۱۲۰ صفحه •••••••••••••••••••••

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia



