Home Actress Mehrave Sharifinia HD Instagram Photos and Wallpapers December 2019 Mehrave Sharifinia Instagram - ' باید تکثیر بشم تا بتونم حین رانندگی اون تصویری رو که دلم می‌خواد، از شاخه‌های رقصانِ درختانِ بیدِ وسطِ اتوبانِ مدرس ثبت کنم. باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازه‌ی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو می‌شد. باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویه‌ی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخه‌‌ی پر برگِ بید‌ِ مجنون دکمه‌ی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه. هر روز از ابتدای مدرس تا انتهای مدرس و هرشب از انتهای مدرس تا ابتدای مدرس رانندگی می‌کنم، در مسیر به آهنگ‌های فرانسوی گوش می‌دم و یاد هیچ خاطره‌ای نمی‌افتم چون اصلا زبانِ فرانسه بلد نیستم که معنی ترانه‌ها رو بفهمم، درنتیجه با خیال راحت از آهنگِ کلمات و نوای موسیقی لذت می‌برم و به این فکر می‌کنم که اگه الان خود دومم کنارم نشسته بود چه عکس‌های قشنگی از مدرس و بیدهای مجنون و پل طبیعت و این‌همه سرسبزی و زیبایی می‌گرفت. از درِ تالار وحدت که می‌رم تو، بید مجنونش صدام می‌کنه، می‌گه: “آهای... دختره... الان که پشت فرمون نیستی... نگاه کن! شاخه‌های منم دارن می‌رقصن...” نگاهش می‌کنم. راست می‌گه، شاخه‌هاش دارن تو باد می‌رقصن. با گوشی ازش عکس می‌گیرم. داد می‌زنه: “ببین... همش دنبال اون چیزهایی که «نمی‌شه» نباش، چشماتو باز کن و از چیزهایی که «می‌شه» لذت ببر... ما هر روز و هر شب این‌جا برات می‌رقصیم، فقط باید حواستو جمع کنی و نری تو هپروت، باید دور و‌ برت رو نگاه کنی، همه چیز قشنگه... اگه بلد باشی ببینی...” بهش لبخند می‌زنم و می‌رم. حواس اون از من پرت‌تره، تا حالا ده بار ازش عکس گرفتم ولی نفهمیده. ' ' ' 📷&📝 Mehrave ' #تالار_وحدت

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘ باید تکثیر بشم تا بتونم حین رانندگی اون تصویری رو که دلم می‌خواد، از شاخه‌های رقصانِ درختانِ بیدِ وسطِ اتوبانِ مدرس ثبت کنم. باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازه‌ی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو می‌شد. باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویه‌ی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخه‌‌ی پر برگِ بید‌ِ مجنون دکمه‌ی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه. هر روز از ابتدای مدرس تا انتهای مدرس و هرشب از انتهای مدرس تا ابتدای مدرس رانندگی می‌کنم، در مسیر به آهنگ‌های فرانسوی گوش می‌دم و یاد هیچ خاطره‌ای نمی‌افتم چون اصلا زبانِ فرانسه بلد نیستم که معنی ترانه‌ها رو بفهمم، درنتیجه با خیال راحت از آهنگِ کلمات و نوای موسیقی لذت می‌برم و به این فکر می‌کنم که اگه الان خود دومم کنارم نشسته بود چه عکس‌های قشنگی از مدرس و بیدهای مجنون و پل طبیعت و این‌همه سرسبزی و زیبایی می‌گرفت. از درِ تالار وحدت که می‌رم تو، بید مجنونش صدام می‌کنه، می‌گه: “آهای… دختره… الان که پشت فرمون نیستی… نگاه کن! شاخه‌های منم دارن می‌رقصن…” نگاهش می‌کنم. راست می‌گه، شاخه‌هاش دارن تو باد می‌رقصن. با گوشی ازش عکس می‌گیرم. داد می‌زنه: “ببین… همش دنبال اون چیزهایی که «نمی‌شه» نباش، چشماتو باز کن و از چیزهایی که «می‌شه» لذت ببر… ما هر روز و هر شب این‌جا برات می‌رقصیم، فقط باید حواستو جمع کنی و نری تو هپروت، باید دور و‌ برت رو نگاه کنی، همه چیز قشنگه… اگه بلد باشی ببینی…” بهش لبخند می‌زنم و می‌رم. حواس اون از من پرت‌تره، تا حالا ده بار ازش عکس گرفتم ولی نفهمیده. ‘ ‘ ‘ 📷&📝 Mehrave ‘ #تالار_وحدت

Mehrave Sharifinia Instagram - ' باید تکثیر بشم تا بتونم حین رانندگی اون تصویری رو که دلم می‌خواد، از شاخه‌های رقصانِ درختانِ بیدِ وسطِ اتوبانِ مدرس ثبت کنم. باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازه‌ی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو می‌شد. باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویه‌ی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخه‌‌ی پر برگِ بید‌ِ مجنون دکمه‌ی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه. هر روز از ابتدای مدرس تا انتهای مدرس و هرشب از انتهای مدرس تا ابتدای مدرس رانندگی می‌کنم، در مسیر به آهنگ‌های فرانسوی گوش می‌دم و یاد هیچ خاطره‌ای نمی‌افتم چون اصلا زبانِ فرانسه بلد نیستم که معنی ترانه‌ها رو بفهمم، درنتیجه با خیال راحت از آهنگِ کلمات و نوای موسیقی لذت می‌برم و به این فکر می‌کنم که اگه الان خود دومم کنارم نشسته بود چه عکس‌های قشنگی از مدرس و بیدهای مجنون و پل طبیعت و این‌همه سرسبزی و زیبایی می‌گرفت. از درِ تالار وحدت که می‌رم تو، بید مجنونش صدام می‌کنه، می‌گه: “آهای... دختره... الان که پشت فرمون نیستی... نگاه کن! شاخه‌های منم دارن می‌رقصن...” نگاهش می‌کنم. راست می‌گه، شاخه‌هاش دارن تو باد می‌رقصن. با گوشی ازش عکس می‌گیرم. داد می‌زنه: “ببین... همش دنبال اون چیزهایی که «نمی‌شه» نباش، چشماتو باز کن و از چیزهایی که «می‌شه» لذت ببر... ما هر روز و هر شب این‌جا برات می‌رقصیم، فقط باید حواستو جمع کنی و نری تو هپروت، باید دور و‌ برت رو نگاه کنی، همه چیز قشنگه... اگه بلد باشی ببینی...” بهش لبخند می‌زنم و می‌رم. حواس اون از من پرت‌تره، تا حالا ده بار ازش عکس گرفتم ولی نفهمیده. ' ' ' 📷&📝 Mehrave ' #تالار_وحدت

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
باید تکثیر بشم تا بتونم حین رانندگی اون تصویری رو که دلم می‌خواد، از شاخه‌های رقصانِ درختانِ بیدِ وسطِ اتوبانِ مدرس ثبت کنم.
باید تکثیر بشم ولی در قطعِ خیلی کوچیک، مثلا اندازه‌ی وروجکِ آقای نجار با موهای نارنجیش یا خاله ریزه وقتی با قاشق سحرآمیزش کوچولو می‌شد.
باید خودِ دومم در قطع کوچیک، بپره روی فرمون تا بتونه زاویه‌ی مورد نظر من رو ببینه، بعد اون آهنگی رو که از همه بیشتر دوست دارم پخش کنه و صبر کنه تا از خروجی جردن و اتوبان صدر عبور کنیم و به محض دیدن اولین شاخه‌‌ی پر برگِ بید‌ِ مجنون دکمه‌ی ضبط دوربین رو بزنه و این پاییزِ زیبا رو برام ثبت کنه.

هر روز از ابتدای مدرس تا انتهای مدرس و هرشب از انتهای مدرس تا ابتدای مدرس رانندگی می‌کنم، در مسیر به آهنگ‌های فرانسوی گوش می‌دم و یاد هیچ خاطره‌ای نمی‌افتم چون اصلا زبانِ فرانسه بلد نیستم که معنی ترانه‌ها رو بفهمم، درنتیجه با خیال راحت از آهنگِ کلمات و نوای موسیقی لذت می‌برم و به این فکر می‌کنم که اگه الان خود دومم کنارم نشسته بود چه عکس‌های قشنگی از مدرس و بیدهای مجنون و پل طبیعت و این‌همه سرسبزی و زیبایی می‌گرفت.

از درِ تالار وحدت که می‌رم تو، بید مجنونش صدام می‌کنه،
می‌گه:
“آهای… دختره… الان که پشت فرمون نیستی… نگاه کن! شاخه‌های منم دارن می‌رقصن…”
نگاهش می‌کنم.
راست می‌گه، شاخه‌هاش دارن تو باد می‌رقصن.
با گوشی ازش عکس می‌گیرم.
داد می‌زنه:
“ببین… همش دنبال اون چیزهایی که «نمی‌شه» نباش، چشماتو باز کن و از چیزهایی که «می‌شه» لذت ببر… ما هر روز و هر شب این‌جا برات می‌رقصیم، فقط باید حواستو جمع کنی و نری تو هپروت، باید دور و‌ برت رو نگاه کنی، همه چیز قشنگه… اگه بلد باشی ببینی…”
بهش لبخند می‌زنم و می‌رم.
حواس اون از من پرت‌تره، تا حالا ده بار ازش عکس گرفتم ولی نفهمیده.



📷&📝
Mehrave

#تالار_وحدت | Posted on 09/Nov/2019 16:23:07

Mehrave Sharifinia Instagram – ❤️🎂❤️’
تولدت مبارک «عزیزترینِ» من.
‘
می‌خواستم چند تا خاطره از «هم‌مغزی‌هامون» بنویسم؛
از همون وقت‌ها که یه اتفاق جالب در حاشیه‌ی ماجرا می‌افته و من و تو با یه نگاه نکته‌ش رو دریافت می‌کنیم و از خنده ریسه می‌ریم و همه حیران می‌مونن که این دو تا چشونه…! از فیزیک کوانتوم، دانته، پانتومیم‌ بازی کردن تو رستوران، قیافه‌ی همیشه حیرت‌زده‌ی مامانِ مظلوم در برابر ما و این‌جور چیزها،
ولی…
بعد فکر کردم چند تا خاطره از مهربونی‌هات بنویسم که تمومی نداره و همیشه قلب همه رو گرم می‌کنه؛
از بندر لنگه، استخر، آبگوشت، سریتا، شال قشنگ تا کوکوسبزی‌های قدیم و بارون‌های شریعتی و کمد لباس‌ و شامپو و روغن‌های گیاهی و همه‌ی سورپرایزهای بی‌دلیل و دائمت،
ولی…
بعد فکر کردم چند تا خاطره از مزایایی که به عنوان یه خواهر برای من داری بنویسم؛
از باهوش بودنت، خلاق بودنت، نقاش بودنت، بامزه بودنت، خوش‌رو بودنت، از دستپخت عالیت، از همراهی‌های همیشگیت،
ولی…
راستش دیدم با هیچ‌کدوم از خاطره‌هام حق مطلب ادا نمی‌شه.
چون تو روح زندگی منی، روح زندگی مایی. 
دلیلِ شادابی مایی، من و مامان و بابا (به ترتیب از کوچیک به بزرگ)😬.
چکیده‌ی نتیجه‌ی همه‌ی خاطره‌هام اینه که به نظر من،
تو یه قلب خیلی خیلی بزرگ و خیلی خیلی سرخی که دست و پا داره،
و از شانس خوبِ من، این قلبِ خیلی خیلی بزرگِ سرخ، خواهرِ من شده.
مرسی که خواهر من شدی.
دوستت دارم.

تولدت مبارک عزیزترین
❤️🎂❤️
@melikasharifinia
‘
‘
‘
#خواهرانه👭 #تولدت_مبارک #۲۱_آبان
Mehrave Sharifinia Instagram – ‘🎭’
خانم وینفرد بنکس
در نمایش موزیکال «مری پاپینز»
•
•
•
گریم: @layakhoraman 
لباس: @shimamirhamidi 
عکس: @farnazazizii
•
•
•
آبان و آذر ۱۳۹۸
تالار وحدت
ساعت ۱۸:۳۰
•
 سايت فروش بلیت: www.irannamayesh.com
•
#مری_پاپینز
#marrypoppins

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia