Home Actress Shabnam Moghadami HD Instagram Photos and Wallpapers July 2020 Shabnam Moghadami Instagram - یادم هست سال ۷۰ ،این فیلم را «به خاطر ِهمه چیز » را، چهارتایی رفتیم دیدیم. من و محبوبه و ساقی و ندا. که آن سال ها ، از وسط های دبیرستان تا خیلی وقت بعدتَر‌َش ، همه اش با هم بودیم. سینمایش را هم یادم هست، آفریقا . همان که توی خیابان ولی عصر است. اهل ِ سینمای این گروه من بودم .می گشتم از توی مجله فیلم ، یا گزارش فیلم ،فیلم هایی که تعریفی ِ منتقدین بودند ، یا مثلا در جشنواره فجر ِ سال ِ پیش اش، جایزه گرفته بودند، پیدا می کردم و بچه ها را همراه می کردم برویم سینما.و خدا می داند چه آتش ها که نمی سوزاندیم ،در همین روزهای سینما رفتن هامان.دروغ نگفته باشم ، بیشتر از همه هم من! دوست هایم از من عاقل تر بودند و خانم تر . همیشه ، تا همین حالا. . از خاصیت های قرنطینه گی کرونایی ، یکی همین مرور ِ گذشته ها و دلتنگ شدن برای آدم های آن روزگارهایت است. که غم ِ شیرینی را به دل ِ آدم راه می دهد. همان که فرنگی ها می گویندش « نوستالژی ». . محبوبه و ندا تهران اند. گاه گداری هم را می بینیم . هربار که از خاطره های مان برای بچه هایشان تعریف می کنند،بچه ها غش می کنند از خنده .اصرار عجیبی هم دارند به این تعریف کردن ها ، هر دوتایی شان !ساقی ، سال هاست رفته آمریکا ، همین دورادور با هم معاشرت می کنیم...و‌ همه شان ، همیشه یادشان هست ، من چه شَری بودم و آن ها چه درس خوان و آرام و آدم حسابی!! و همه ی آتش ها همیشه از گور ِ من بلند می شده! . عمدا ً پشت ِ جلد را عکس ِ اول گذاشتم . مرور ِ خاطرات از پشت ِ جلد آغاز شد برایم. این نشریه ی ادبی ، با عنوان ِ « بهترین ها» را همان سال های اوایل دهه ی هفتاد می گرفتم. اما نه هر ماه.خاطرم نیست چند شماره و تا کی منتشر می شد.امروز لای ِ کتاب های قدیمی ام ، همین یک شماره اش را پیدا کردم. . #نوستالژی

Shabnam Moghadami Instagram – یادم هست سال ۷۰ ،این فیلم را «به خاطر ِهمه چیز » را، چهارتایی رفتیم دیدیم. من و محبوبه و ساقی و ندا. که آن سال ها ، از وسط های دبیرستان تا خیلی وقت بعدتَر‌َش ، همه اش با هم بودیم. سینمایش را هم یادم هست، آفریقا . همان که توی خیابان ولی عصر است. اهل ِ سینمای این گروه من بودم .می گشتم از توی مجله فیلم ، یا گزارش فیلم ،فیلم هایی که تعریفی ِ منتقدین بودند ، یا مثلا در جشنواره فجر ِ سال ِ پیش اش، جایزه گرفته بودند، پیدا می کردم و بچه ها را همراه می کردم برویم سینما.و خدا می داند چه آتش ها که نمی سوزاندیم ،در همین روزهای سینما رفتن هامان.دروغ نگفته باشم ، بیشتر از همه هم من! دوست هایم از من عاقل تر بودند و خانم تر . همیشه ، تا همین حالا. . از خاصیت های قرنطینه گی کرونایی ، یکی همین مرور ِ گذشته ها و دلتنگ شدن برای آدم های آن روزگارهایت است. که غم ِ شیرینی را به دل ِ آدم راه می دهد. همان که فرنگی ها می گویندش « نوستالژی ». . محبوبه و ندا تهران اند. گاه گداری هم را می بینیم . هربار که از خاطره های مان برای بچه هایشان تعریف می کنند،بچه ها غش می کنند از خنده .اصرار عجیبی هم دارند به این تعریف کردن ها ، هر دوتایی شان !ساقی ، سال هاست رفته آمریکا ، همین دورادور با هم معاشرت می کنیم…و‌ همه شان ، همیشه یادشان هست ، من چه شَری بودم و آن ها چه درس خوان و آرام و آدم حسابی!! و همه ی آتش ها همیشه از گور ِ من بلند می شده! . عمدا ً پشت ِ جلد را عکس ِ اول گذاشتم . مرور ِ خاطرات از پشت ِ جلد آغاز شد برایم. این نشریه ی ادبی ، با عنوان ِ « بهترین ها» را همان سال های اوایل دهه ی هفتاد می گرفتم. اما نه هر ماه.خاطرم نیست چند شماره و تا کی منتشر می شد.امروز لای ِ کتاب های قدیمی ام ، همین یک شماره اش را پیدا کردم. . #نوستالژی

Shabnam Moghadami Instagram - یادم هست سال ۷۰ ،این فیلم را «به خاطر ِهمه چیز » را، چهارتایی رفتیم دیدیم. من و محبوبه و ساقی و ندا. که آن سال ها ، از وسط های دبیرستان تا خیلی وقت بعدتَر‌َش ، همه اش با هم بودیم. سینمایش را هم یادم هست، آفریقا . همان که توی خیابان ولی عصر است. اهل ِ سینمای این گروه من بودم .می گشتم از توی مجله فیلم ، یا گزارش فیلم ،فیلم هایی که تعریفی ِ منتقدین بودند ، یا مثلا در جشنواره فجر ِ سال ِ پیش اش، جایزه گرفته بودند، پیدا می کردم و بچه ها را همراه می کردم برویم سینما.و خدا می داند چه آتش ها که نمی سوزاندیم ،در همین روزهای سینما رفتن هامان.دروغ نگفته باشم ، بیشتر از همه هم من! دوست هایم از من عاقل تر بودند و خانم تر . همیشه ، تا همین حالا. . از خاصیت های قرنطینه گی کرونایی ، یکی همین مرور ِ گذشته ها و دلتنگ شدن برای آدم های آن روزگارهایت است. که غم ِ شیرینی را به دل ِ آدم راه می دهد. همان که فرنگی ها می گویندش « نوستالژی ». . محبوبه و ندا تهران اند. گاه گداری هم را می بینیم . هربار که از خاطره های مان برای بچه هایشان تعریف می کنند،بچه ها غش می کنند از خنده .اصرار عجیبی هم دارند به این تعریف کردن ها ، هر دوتایی شان !ساقی ، سال هاست رفته آمریکا ، همین دورادور با هم معاشرت می کنیم...و‌ همه شان ، همیشه یادشان هست ، من چه شَری بودم و آن ها چه درس خوان و آرام و آدم حسابی!! و همه ی آتش ها همیشه از گور ِ من بلند می شده! . عمدا ً پشت ِ جلد را عکس ِ اول گذاشتم . مرور ِ خاطرات از پشت ِ جلد آغاز شد برایم. این نشریه ی ادبی ، با عنوان ِ « بهترین ها» را همان سال های اوایل دهه ی هفتاد می گرفتم. اما نه هر ماه.خاطرم نیست چند شماره و تا کی منتشر می شد.امروز لای ِ کتاب های قدیمی ام ، همین یک شماره اش را پیدا کردم. . #نوستالژی

Shabnam Moghadami Instagram – یادم هست سال ۷۰ ،این فیلم را «به خاطر ِهمه چیز » را، چهارتایی رفتیم دیدیم. من و محبوبه و ساقی و ندا. که آن سال ها ، از وسط های دبیرستان تا خیلی وقت بعدتَر‌َش ، همه اش با هم بودیم. سینمایش را هم یادم هست، آفریقا . همان که توی خیابان ولی عصر است. اهل ِ سینمای این گروه من بودم .می گشتم از توی مجله فیلم ، یا گزارش فیلم ،فیلم هایی که تعریفی ِ منتقدین بودند ، یا مثلا در جشنواره فجر ِ سال ِ پیش اش، جایزه گرفته بودند، پیدا می کردم و بچه ها را همراه می کردم برویم سینما.و خدا می داند چه آتش ها که نمی سوزاندیم ،در همین روزهای سینما رفتن هامان.دروغ نگفته باشم ، بیشتر از همه هم من!
دوست هایم از من عاقل تر بودند و خانم تر . همیشه ، تا همین حالا.
.
از خاصیت های قرنطینه گی کرونایی ، یکی همین مرور ِ گذشته ها و دلتنگ شدن برای آدم های آن روزگارهایت است. که غم ِ شیرینی را به دل ِ آدم راه می دهد. همان که فرنگی ها می گویندش « نوستالژی ».
.
محبوبه و ندا تهران اند. گاه گداری هم را می بینیم . هربار که از خاطره های مان برای بچه هایشان تعریف می کنند،بچه ها غش می کنند از خنده .اصرار عجیبی هم دارند به این تعریف کردن ها ، هر دوتایی شان !ساقی ، سال هاست رفته آمریکا ، همین دورادور با هم معاشرت می کنیم…و‌ همه شان ، همیشه یادشان هست ، من چه شَری بودم و آن ها چه درس خوان و آرام و آدم حسابی!! و همه ی آتش ها همیشه از گور ِ من بلند می شده!
.
عمدا ً پشت ِ جلد را عکس ِ اول گذاشتم . مرور ِ خاطرات از پشت ِ جلد آغاز شد برایم. این نشریه ی ادبی ، با عنوان ِ « بهترین ها» را همان سال های اوایل دهه ی هفتاد می گرفتم. اما نه هر ماه.خاطرم نیست چند شماره و تا کی منتشر می شد.امروز لای ِ کتاب های قدیمی ام ، همین یک شماره اش را پیدا کردم.
.
#نوستالژی | Posted on 08/Apr/2020 19:48:15

Shabnam Moghadami Instagram – چند کلمه درباره ی « خداحافظ دختر شیرازی»
.
موقع ِ فیلمبرداری، در آبان ۹۷، یا حتی پیش از اون ، همه‌مون، همه‌ی عوامل فیلم از کارگردان و بازیگرا تا همه، مطمئن بودیم قراره یه فیلم ِ شیرین ِ حال ْ‌خوب کن ِ ساده و سالم بفرستیم روی پرده که تماشاگرها رو‌ در هر سن و سال و هر حال و هوایی که باشن، وادار کنه به عشق، عشق ِواقعی فکر کنن و‌ اون رو‌ توی دل و‌ ذهن‌شون احیا کنن و از گرمای ِامید بخشش لذت ببرن و اگرم هیچکدوم ِ این کارا رو نکردن اقلا کمی خاطره بازی کنن و وقتی از سالن اومدن بیرون خواهی‌نخواهی یه لبخند ِ ملیحی کنج ِ لب‌شون باشه… می‌دونستیم قصه‌ی عاشقانه‌ی ما چقدر با عاشقانه‌های لاکچری ِ پرطمطراقی که مد شده فرق و فاصله داره، اما از اونجا که به عشق و به عاشقانه‌ی خودمون باور داشتیم، مطمئن بودیم بی‌شک می‌تونیم نقبی به دل‌ها بزنیم و همراه‌شون کنیم با خودمون و‌ قصه‌مون.
.
موقع ِ نمایش فیلم در پاییز ۹۸، فقط قلوه‌سنگ از آسمون نبارید! دل‌هایی که روشون حساب کرده بودیم برای عاشق شدن و هوای پاییز برداشتن و همراه شدن، همه، جوری خون بودن که حال و‌ نایی برای عشق و حرف و قصه‌ی عاشقانه نموند! حال همه‌مون جوری خراب بود که اسمی از سینما رفتن نمی‌شد آورد… همه سر به گریبون هزار غم و هزار گرفتاری بودیم… سینما کجای دل‌مون جا می‌شد؟!… اهالی ِسینمای مستقل می‌دونن وقتی کارگردانی به هزار خون ِدل پولی فراهم می‌کنه برای ساخت ِفیلم، و شرایطِ اکران نامناسب می‌شه، معنی‌ش چی می تونه باشه. افشین هیچ حال و روز خوشی نداشت.
.
فیلم، اوایل فروردین ِامسال درحالی که همه در بحران ِ جدیدی به نام کرونا ویروس! به سر می‌بردیم و خونه‌نشین هم شده بودیم، وارد شبکه نمایش خانگی شد و راستش، تازه در طیفِ گسترده دیده شد و‌ مخاطب ِخودش رو پیدا کرد. سیل اظهارنظرها و کامنت‌های خوب و بسیار خوب از طرف ببیننده‌های بسیار ِفیلم به ما ثابت کرد که اشتباه نکرده بودیم، ما خواسته و‌ توانسته بودیم با قلب ِ آدما ارتباط برقرار کنیم و این چیز ِ کمی نبود. لااقل، توی این روزهای حال ْبدی و ناامیدی، سبب کمی دلخوشی و کمی تغییر ِ ذائقه شدیم، برای ببینندگان. اینم چیز ِ کمی نیست.
.
برای افشین خوشحالم، که گرچه این استقبال مردم از فیلم حالا دیگه براش به لحاظ مالی چیزی نداره، اما دلش رو قرص می‌کنه که اشتباه نکرده، اشتباه نرفته، اشتباه نساخته.
.
اگه به دانلود قانونی اعتقاد دارین از طریق این .
لینک می تونین اقدام کنین.👈 https://bit.ly/3bEruVh
Shabnam Moghadami Instagram – …صدایی بودم من
ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
و معنایی یافتم.

من بودم
و شدم…
.
عکس ها ، عباس عطار .
.
سال ۱۳۸۲.تهران. تئاتر شهر . اتاق گریم . وقتی برای نمایش « کبوتری ناگهان …» گریم می شدم. دست ها ، دست های سارا اسکندری ست ، طراح ِ چهره پردازی ِاین نمایش.
.
شعر ، بامداد ِ جان.
.
با سپاس از @aynehmagazine برای ارسال عکس ها.
#عباس_عطار 
#پشت_صحنه 
#سارا_اسکندری
#احمد_شاملو

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami