Home Actress Mehrave Sharifinia HD Instagram Photos and Wallpapers August 2020 Mehrave Sharifinia Instagram - ' سوال: دوست داشتید پنجمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم در پنجمین جمعه‌ی تابستان خط‌های ریز زیبایی باشم که در اثر خنده‌های از ته دل، دور چشم‌هایت جا خوش کرده‌اند. همان‌ها که شاید به زودی با تزریق دکتری از بین بروند و دیگر اثری از آن‌ها در صورتت باقی نماند. و یا با نصب اپلیکیشن جدیدی از عکس‌هایت محو شوند و تو را کمتر آزار دهند. به خط‌های ریز کنار چشمت که نگاه می‌کنم خودم و تو را می‌بینم که بی‌پروا روی خط‌ها راه می‌رویم و می‌خندیم و می‌گرییم و حرف می‌زنیم و دعوا می‌کنیم و خسته می‌شویم و پشت به هم گوشه‌ای می‌نشینیم و بعد طاقت نمی‌آوریم و دست هم را می‌گیریم و در آغوش هم فرو می‌رویم. به سوزنی که تجربه‌های مکررِ اندوه و شعف را از صورتت پاک می‌کند فکر می‌کنم؛ آثارِ قهقهه‌های مدام و سپری شدنِ روزهای سخت و آسانِ زندگی. شاید هم دلم بخواهد همان سوزنی باشم که در صورت تو فرو‌ می‌رود و با خالی کردنِ محتویاتِ منبعش، تمام نشانه‌های گذرِ عمر را از چشم‌ها، لب‌ها، پیشانی و بینی‌ات می‌زُداید. شاید هم دلم بخواهد محتویات منبعش باشم و اعصابِ صورتت را از کار بی‌اندازم تا جوان‌تر و بی‌خاطره‌تر شوی، بی‌ ردپایی از خندیدن یا گریستن بر صورتت... نمی‌دانم. این‌قدر دلم برای چشم‌هایت تنگ شده که حاضرم در پنجمین جمعه‌ی تابستان تبدیل به حیوان خون‌خواری شوم و به صورتت حمله کنم و چشم‌هایت را از کاسه درآورم و آن‌ها را بخورم و بعد سلانه سلانه در حالی‌که از لب‌هایم خون...!!! وحشی بودن به من نمی‌‌آید. تصور صورتِ خون‌آلودِ بی‌چشمِ تو غمگینم می‌کند. ترجیح می‌دهم در این جمعه‌ی گرم همان شکلی که هستی باقی بمانی و قبل از هجومِ سوزن‌های زیباکننده، از ته دل بخندی تا من با خیال راحت یک دل سیر خطوطِ ریزِ کنارِ چشمانت را تماشا کنم. ' ' پی‌نوشت: ' ۱.چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد «سعدی» «گلستان، باب هفتم» 📚 (یک بیت رو به صلاح‌دید خودم حذف کردم) ' ۲.دیشب یهو الکی باد وزید و بارون اومد. فقط چند دقیقه. ما توی تراس ازش لذت بردیم. تصویرش به یادگار ثبت شد. 📷 ' ۳.باید چی کار کنی؟ 🤔 ' ۴.دوستان عزیز مجازی و فن‌پیج‌های مهربون، همیشه سپاسگزار لطف و محبت‌ شما هستم. ممنونم از مهر و خلاقیت‌تون. ❤️ ' ۵.کی می‌تونست حدس بزنه؟ بعد از این‌همه سال... 🎂 ' ۶.عجب گلی زد... 😬 🏆🏆🏆🏆 ' ۷.آخرش قرار نبود این‌جوری بشه! چرا یهو وحشی شدم؟ 😶 '

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘ سوال: دوست داشتید پنجمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم در پنجمین جمعه‌ی تابستان خط‌های ریز زیبایی باشم که در اثر خنده‌های از ته دل، دور چشم‌هایت جا خوش کرده‌اند. همان‌ها که شاید به زودی با تزریق دکتری از بین بروند و دیگر اثری از آن‌ها در صورتت باقی نماند. و یا با نصب اپلیکیشن جدیدی از عکس‌هایت محو شوند و تو را کمتر آزار دهند. به خط‌های ریز کنار چشمت که نگاه می‌کنم خودم و تو را می‌بینم که بی‌پروا روی خط‌ها راه می‌رویم و می‌خندیم و می‌گرییم و حرف می‌زنیم و دعوا می‌کنیم و خسته می‌شویم و پشت به هم گوشه‌ای می‌نشینیم و بعد طاقت نمی‌آوریم و دست هم را می‌گیریم و در آغوش هم فرو می‌رویم. به سوزنی که تجربه‌های مکررِ اندوه و شعف را از صورتت پاک می‌کند فکر می‌کنم؛ آثارِ قهقهه‌های مدام و سپری شدنِ روزهای سخت و آسانِ زندگی. شاید هم دلم بخواهد همان سوزنی باشم که در صورت تو فرو‌ می‌رود و با خالی کردنِ محتویاتِ منبعش، تمام نشانه‌های گذرِ عمر را از چشم‌ها، لب‌ها، پیشانی و بینی‌ات می‌زُداید. شاید هم دلم بخواهد محتویات منبعش باشم و اعصابِ صورتت را از کار بی‌اندازم تا جوان‌تر و بی‌خاطره‌تر شوی، بی‌ ردپایی از خندیدن یا گریستن بر صورتت… نمی‌دانم. این‌قدر دلم برای چشم‌هایت تنگ شده که حاضرم در پنجمین جمعه‌ی تابستان تبدیل به حیوان خون‌خواری شوم و به صورتت حمله کنم و چشم‌هایت را از کاسه درآورم و آن‌ها را بخورم و بعد سلانه سلانه در حالی‌که از لب‌هایم خون…!!! وحشی بودن به من نمی‌‌آید. تصور صورتِ خون‌آلودِ بی‌چشمِ تو غمگینم می‌کند. ترجیح می‌دهم در این جمعه‌ی گرم همان شکلی که هستی باقی بمانی و قبل از هجومِ سوزن‌های زیباکننده، از ته دل بخندی تا من با خیال راحت یک دل سیر خطوطِ ریزِ کنارِ چشمانت را تماشا کنم. ‘ ‘ پی‌نوشت: ‘ ۱.چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد «سعدی» «گلستان، باب هفتم» 📚 (یک بیت رو به صلاح‌دید خودم حذف کردم) ‘ ۲.دیشب یهو الکی باد وزید و بارون اومد. فقط چند دقیقه. ما توی تراس ازش لذت بردیم. تصویرش به یادگار ثبت شد. 📷 ‘ ۳.باید چی کار کنی؟ 🤔 ‘ ۴.دوستان عزیز مجازی و فن‌پیج‌های مهربون، همیشه سپاسگزار لطف و محبت‌ شما هستم. ممنونم از مهر و خلاقیت‌تون. ❤️ ‘ ۵.کی می‌تونست حدس بزنه؟ بعد از این‌همه سال… 🎂 ‘ ۶.عجب گلی زد… 😬 🏆🏆🏆🏆 ‘ ۷.آخرش قرار نبود این‌جوری بشه! چرا یهو وحشی شدم؟ 😶 ‘

Mehrave Sharifinia Instagram - ' سوال: دوست داشتید پنجمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم در پنجمین جمعه‌ی تابستان خط‌های ریز زیبایی باشم که در اثر خنده‌های از ته دل، دور چشم‌هایت جا خوش کرده‌اند. همان‌ها که شاید به زودی با تزریق دکتری از بین بروند و دیگر اثری از آن‌ها در صورتت باقی نماند. و یا با نصب اپلیکیشن جدیدی از عکس‌هایت محو شوند و تو را کمتر آزار دهند. به خط‌های ریز کنار چشمت که نگاه می‌کنم خودم و تو را می‌بینم که بی‌پروا روی خط‌ها راه می‌رویم و می‌خندیم و می‌گرییم و حرف می‌زنیم و دعوا می‌کنیم و خسته می‌شویم و پشت به هم گوشه‌ای می‌نشینیم و بعد طاقت نمی‌آوریم و دست هم را می‌گیریم و در آغوش هم فرو می‌رویم. به سوزنی که تجربه‌های مکررِ اندوه و شعف را از صورتت پاک می‌کند فکر می‌کنم؛ آثارِ قهقهه‌های مدام و سپری شدنِ روزهای سخت و آسانِ زندگی. شاید هم دلم بخواهد همان سوزنی باشم که در صورت تو فرو‌ می‌رود و با خالی کردنِ محتویاتِ منبعش، تمام نشانه‌های گذرِ عمر را از چشم‌ها، لب‌ها، پیشانی و بینی‌ات می‌زُداید. شاید هم دلم بخواهد محتویات منبعش باشم و اعصابِ صورتت را از کار بی‌اندازم تا جوان‌تر و بی‌خاطره‌تر شوی، بی‌ ردپایی از خندیدن یا گریستن بر صورتت... نمی‌دانم. این‌قدر دلم برای چشم‌هایت تنگ شده که حاضرم در پنجمین جمعه‌ی تابستان تبدیل به حیوان خون‌خواری شوم و به صورتت حمله کنم و چشم‌هایت را از کاسه درآورم و آن‌ها را بخورم و بعد سلانه سلانه در حالی‌که از لب‌هایم خون...!!! وحشی بودن به من نمی‌‌آید. تصور صورتِ خون‌آلودِ بی‌چشمِ تو غمگینم می‌کند. ترجیح می‌دهم در این جمعه‌ی گرم همان شکلی که هستی باقی بمانی و قبل از هجومِ سوزن‌های زیباکننده، از ته دل بخندی تا من با خیال راحت یک دل سیر خطوطِ ریزِ کنارِ چشمانت را تماشا کنم. ' ' پی‌نوشت: ' ۱.چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد «سعدی» «گلستان، باب هفتم» 📚 (یک بیت رو به صلاح‌دید خودم حذف کردم) ' ۲.دیشب یهو الکی باد وزید و بارون اومد. فقط چند دقیقه. ما توی تراس ازش لذت بردیم. تصویرش به یادگار ثبت شد. 📷 ' ۳.باید چی کار کنی؟ 🤔 ' ۴.دوستان عزیز مجازی و فن‌پیج‌های مهربون، همیشه سپاسگزار لطف و محبت‌ شما هستم. ممنونم از مهر و خلاقیت‌تون. ❤️ ' ۵.کی می‌تونست حدس بزنه؟ بعد از این‌همه سال... 🎂 ' ۶.عجب گلی زد... 😬 🏆🏆🏆🏆 ' ۷.آخرش قرار نبود این‌جوری بشه! چرا یهو وحشی شدم؟ 😶 '

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید پنجمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم در پنجمین جمعه‌ی تابستان خط‌های ریز زیبایی باشم که در اثر خنده‌های از ته دل، دور چشم‌هایت جا خوش کرده‌اند.
همان‌ها که شاید به زودی با تزریق دکتری از بین بروند و دیگر اثری از آن‌ها در صورتت باقی نماند.
و یا با نصب اپلیکیشن جدیدی از عکس‌هایت محو شوند و تو را کمتر آزار دهند.
به خط‌های ریز کنار چشمت که نگاه می‌کنم خودم و تو را می‌بینم که بی‌پروا روی خط‌ها راه می‌رویم و می‌خندیم و می‌گرییم و حرف می‌زنیم و دعوا می‌کنیم و خسته می‌شویم و پشت به هم گوشه‌ای می‌نشینیم و بعد طاقت نمی‌آوریم و دست هم را می‌گیریم و در آغوش هم فرو می‌رویم.

به سوزنی که تجربه‌های مکررِ اندوه و شعف را از صورتت پاک می‌کند فکر می‌کنم؛ آثارِ قهقهه‌های مدام و سپری شدنِ روزهای سخت و آسانِ زندگی.

شاید هم دلم بخواهد همان سوزنی باشم که در صورت تو فرو‌ می‌رود و با خالی کردنِ محتویاتِ منبعش، تمام نشانه‌های گذرِ عمر را از چشم‌ها، لب‌ها، پیشانی و بینی‌ات می‌زُداید.
شاید هم دلم بخواهد محتویات منبعش باشم و اعصابِ صورتت را از کار بی‌اندازم تا جوان‌تر و بی‌خاطره‌تر شوی،
بی‌ ردپایی از خندیدن یا گریستن بر صورتت…
نمی‌دانم.

این‌قدر دلم برای چشم‌هایت تنگ شده که حاضرم در پنجمین جمعه‌ی تابستان تبدیل به حیوان خون‌خواری شوم و به صورتت حمله کنم و چشم‌هایت را از کاسه درآورم و آن‌ها را بخورم و بعد سلانه سلانه در حالی‌که از لب‌هایم خون…!!!

وحشی بودن به من نمی‌‌آید.
تصور صورتِ خون‌آلودِ بی‌چشمِ تو غمگینم می‌کند.
ترجیح می‌دهم در این جمعه‌ی گرم همان شکلی که هستی باقی بمانی و قبل از هجومِ سوزن‌های زیباکننده، از ته دل بخندی تا من با خیال راحت یک دل سیر خطوطِ ریزِ کنارِ چشمانت را تماشا کنم.


پی‌نوشت:

۱.چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد

خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد

«سعدی»
«گلستان، باب هفتم»
📚
(یک بیت رو به صلاح‌دید خودم حذف کردم)

۲.دیشب یهو الکی باد وزید و بارون اومد. فقط چند دقیقه. ما توی تراس ازش لذت بردیم. تصویرش به یادگار ثبت شد.
📷

۳.باید چی کار کنی؟
🤔

۴.دوستان عزیز مجازی و فن‌پیج‌های مهربون، همیشه سپاسگزار لطف و محبت‌ شما هستم. ممنونم از مهر و خلاقیت‌تون.
❤️

۵.کی می‌تونست حدس بزنه؟
بعد از این‌همه سال…
🎂

۶.عجب گلی زد…
😬
🏆🏆🏆🏆

۷.آخرش قرار نبود این‌جوری بشه!
چرا یهو وحشی شدم؟
😶
‘ | Posted on 24/Jul/2020 14:55:37

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید ششمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم در ششمین جمعه‌ی تابستان همه‌ی آن‌هایی را که دوست‌‌شان دارم محکم و طولانی در آغوش بکشم و از انتقال هیچ ویروسی نترسم.

همین…
‘
‘
‘
پی‌نوشت:
‘
۱.هر که بر خود درِ سؤال گشاد
تا بمیرد نیازمند بُوَد
آز بگذار و پادشاهی کن
گردنِ بی‌طمع بلند بود

«سعدی»
«گلستان، باب سوم»
📖
‘
۲.کشف کردم خوشمزه شدن غذا،
به غیر از عشقی که خودت باید بهش اضافه کنی،
به عشقی که مهمون بهش اضافه می‌کنه هم بستگی داره.
🍽
‘
۳.از نظر من سه روز زمان می‌بره،
ولی اون میاد توی یک ساعت انجامش می‌ده!!!
از عجایب خلقته.
😍
‘
۴.دهن‌بین نباش.
😶
‘
۵.آیا چیزی مهم‌تر از سلامتی جسم و روح و جان وجود داره؟ 
نه، وجود نداره.
❤️
‘
۶.عکس رو از کانال کاف برداشتم.
اسم عکاس نوشته نشده بود.
📷
@emilio_morenatti
‘
۷.ترجیح می‌دین صبح خیلی زود با صدای زنگ در بیدار بشین یا با صدای جیک جیک شَدید و ادامه‌دارِ گنجشک‌ها و جوجه‌کبوترها؟
(گزینه‌ی ترجیح می‌دیم در سکوت به خواب ناز ادامه بدیم متاسفانه وجود نداره!)
🐣🚪🛎
‘
‘
‘
Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید چهارمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم در چهارمین جمعه‌ی تابستان کسی که فلفل‌های رنگی و هویج‌ها را خورد می‌کند نباشم.

دلم می‌خواست فلفل سبزی باشم که با عشق به تکه‌های درشت تقسیم می‌شود یا فلفل قرمزی که با دقت باریک می‌گردد یا هویجی که گرد گرد بریده می‌شود تا ظرف غذا را خوش‌رنگ‌تر کند.
در چهارمین جمعه‌ی تابستان دوست داشتم چیزی باشم که نشانه‌ی عشق‌ورزیدنِ کسی به کسی‌ است؛ قطعه‌ای که عاشقانه ساخته می‌شود، دستی که عاشقانه نوازش می‌کند، هدیه‌ای که عاشقانه خریده می‌شود، غذایی که عاشقانه طبخ می‌شود، شعری که عاشقانه نوشته می‌شود، دلم برایت تنگ شده‌ای که عاشقانه گفته می‌شود، نگاهی که عاشقانه بر چشمی گره می‌خورد و بوسه‌ای که عاشقانه‌ بین دو لب حیات می‌یابد.

تابه را روی گاز می‌گذارم، فلفل‌های رنگی و هویج را در روغن زیتون و پودر سیر تفت می‌دهم، سبزیجات را به سس پستو و شوید آغشته می‌کنم و با کمی نمک همه را هم می‌زنم.
فکر می‌کنم عشقی که در غذای خانه ریخته می‌شود، 
هیچ جای دیگری نیست.
‘
‘
پی‌نوشت:
۱.سنگ بدگوهر اگر کاسه‌ی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

«سعدی»
«گلستان، باب هشتم»
📖
‘
۲.لذتی که در عفو هست در انتقام نیست.
⚖️
‘
۳.بعضی وقت‌ها به طرز غم‌انگیزی ازت محافظت می‌شه. ولی باز هم خوبه، از آسیبِ بیشتر جلوگیری می‌کنه. گاهی باید خدا رو بابت غرور زیادی که در وجود آدم‌های دیگه گذاشته شکر کرد.
🤲🏻
‘
۴.پشتکار، تداوم، استمرار…
💪🏻
‘
۵.برکت اومد.
😍
‘
۶.وقتی زیاد می‌نویسی دستت جوهری می‌شه.
وقتی کارِ خونه انجام می‌دی بدنت می‌خوره این‌ور و اون‌ور و کبود می‌شه.
وقتی آشپزی می‌کنی ممکنه دستت رو ببُری یا بسوزونی.
وقتی باغچه رو بیل می‌زنی خاک می‌ره توی دماغت و عطسه و سرفه می‌کنی.
ولی اگه بشینی و کاری نکنی آسیب نمی‌بینی و بدنت سالم و لطیف باقی می‌مونه.
من عاشق انگشت‌های جوهری و ناخن‌های کوتاه و جای بریدگی‌ و تاول‌ و زخم و کبودی‌ها هستم.
اونا نشونه‌ی همه‌ی لحظه‌هایی هستن که با عشق نوشتیم، کار کردیم، ساز زدیم، آشپزی کردیم یا گل کاشتیم.
نشونه‌‌های لذت‌ بردن از زندگی.
🌹
‘
۷.خواهر داشتن یکی از بهترین موهبت‌های جهانه.
یه دونه خیلی خوبش رو دارم که عزیزترینمه، به معنای واقعیِ کلمه.
خدا رو شکر.
❤️😍❤️’
‘
@melikasharifinia 
‘
‘

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia