Home Actress Mehrave Sharifinia HD Instagram Photos and Wallpapers August 2020 Mehrave Sharifinia Instagram - ' سوال: دوست داشتید سومین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم سومین جمعه‌ی تابستان خود را بی‌هراس از اخبارِ بدِ هر روزه بگذرانم که نشد. در عوض سری به «تکه‌ پاره‌های عاشقانه‌ی رویا» زدم، چون در دنیای رویا فقط عشق است و دیگر هیچ: (می‌گه: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیاد، یه نسیم خنک هم بوزه، یه پتوی گرم بپیچی دورِ خودت و همین‌جوری ولو شی رو ساحل. چی بهتر از این؟» بعد دراز می‌کشه و چشماشو می‌بنده. کم‌کم صدای نفس کشیدنش منظم می‌شه و خوابش می‌بره. من به دیوار روبرو خیره می‌شم و فکر می‌کنم اگه تو بودی می‌گفتی: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیا‌د، این نسیم خنک بپیچه لای موهای تو، تو بپیچی تو پتو، با پتوت بپیچی تو بغل من، با هم ولو شیم رو ساحل و با رویا یه رویا بسازیم...» اگه تو بودی نمی‌خوابیدی. تو چشم‌های من نگاه می‌کردی و می‌گفتی:«رویا!» می‌گفتم:«جانم» می‌گفتی:«رویای من باش.» من می‌خندیدم و سرمو فرو می‌کردم تو سینه‌ت و دلم برات غنج می‌رفت و فکر می‌کردم تا قبل از دیدنِ تو هیچ‌وقت این‌قدر اسمم رو دوست نداشتم.) ' ' ' پی‌نوشت: ' ۱.یکی را که عادت بود راستی خطایی رود در گذارند از او و گر نامور شد به قول در‌وغ دگر راست باور ندارند از او «سعدی» «گلستان، باب هشتم» 📖 ' ۲.غروب جمعه، اغلب دلگیره... ولی گاهی هم پیش اومده که دلگیر نباشه یا حتی دلچسب باشه... انتخابش با ماست. 😶 ' ۳.مواجه شدن با استرس و اعصاب‌خوردیِ غیر منتظره، اونم اولِ صبح، خیلی مزخرفه ولی تجدید دیدار و سرشار شدن از مهرِ رفیق همه‌ش رو می‌شوره می‌بره. 🥰 ' ۴.داشتم فکر می‌کردم چند نفر توی زندگی هر کدوم از ما هست که حاضریم هر چیزی رو باهاش تجربه کنیم یا حتی براش تعریف کنیم و مطمئن باشیم ذره‌ای از محبت‌مون نسبت به هم کم نمی‌شه؟! مثلا اگه جلوی هم مریض شدیم، زشت شدیم، جوش زدیم، چاق شدیم، کچل شدیم، کثیف شدیم، خون‌ریزی کردیم، اسهال شدیم، بالا آوردیم، بی‌پول شدیم، چیزی رو شکستیم یا گند زدیم و خراب‌کاری کردیم، مطمئن باشیم بازم مثل کوه پشت‌ همیم و آغوش‌مون برای هم‌دیگه امن‌ترین جای جهانه؟! ❤️ ' ۵.کبوتر بچه کرده کاش بودی و می‌دیدی... 🕊🐣😍 ' ۶.حرف زدن و کاویدن و حل کردنِ مشکلات، همیشه، بهتر از رها کردن ِاون‌هاست. ولی این فقط نظر منه. خیلی‌ها شبیه من فکر نمی‌کنن. رها کردن و درگیر نشدن و عبور کردن براشون راحت‌تره. معلوم نیست نظرِ کی درسته. مهم هم نیست. مهم اینه که گاهی همه چیز از دست می‌ره، چه حرف بزنی چه حرف نزنی. 🤷🏻‍♀️ ' ۷.دلم اطمینان قلبی می‌خواد. عمیق و بی‌تردید. ☝

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘ سوال: دوست داشتید سومین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم سومین جمعه‌ی تابستان خود را بی‌هراس از اخبارِ بدِ هر روزه بگذرانم که نشد. در عوض سری به «تکه‌ پاره‌های عاشقانه‌ی رویا» زدم، چون در دنیای رویا فقط عشق است و دیگر هیچ: (می‌گه: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیاد، یه نسیم خنک هم بوزه، یه پتوی گرم بپیچی دورِ خودت و همین‌جوری ولو شی رو ساحل. چی بهتر از این؟» بعد دراز می‌کشه و چشماشو می‌بنده. کم‌کم صدای نفس کشیدنش منظم می‌شه و خوابش می‌بره. من به دیوار روبرو خیره می‌شم و فکر می‌کنم اگه تو بودی می‌گفتی: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیا‌د، این نسیم خنک بپیچه لای موهای تو، تو بپیچی تو پتو، با پتوت بپیچی تو بغل من، با هم ولو شیم رو ساحل و با رویا یه رویا بسازیم…» اگه تو بودی نمی‌خوابیدی. تو چشم‌های من نگاه می‌کردی و می‌گفتی:«رویا!» می‌گفتم:«جانم» می‌گفتی:«رویای من باش.» من می‌خندیدم و سرمو فرو می‌کردم تو سینه‌ت و دلم برات غنج می‌رفت و فکر می‌کردم تا قبل از دیدنِ تو هیچ‌وقت این‌قدر اسمم رو دوست نداشتم.) ‘ ‘ ‘ پی‌نوشت: ‘ ۱.یکی را که عادت بود راستی خطایی رود در گذارند از او و گر نامور شد به قول در‌وغ دگر راست باور ندارند از او «سعدی» «گلستان، باب هشتم» 📖 ‘ ۲.غروب جمعه، اغلب دلگیره… ولی گاهی هم پیش اومده که دلگیر نباشه یا حتی دلچسب باشه… انتخابش با ماست. 😶 ‘ ۳.مواجه شدن با استرس و اعصاب‌خوردیِ غیر منتظره، اونم اولِ صبح، خیلی مزخرفه ولی تجدید دیدار و سرشار شدن از مهرِ رفیق همه‌ش رو می‌شوره می‌بره. 🥰 ‘ ۴.داشتم فکر می‌کردم چند نفر توی زندگی هر کدوم از ما هست که حاضریم هر چیزی رو باهاش تجربه کنیم یا حتی براش تعریف کنیم و مطمئن باشیم ذره‌ای از محبت‌مون نسبت به هم کم نمی‌شه؟! مثلا اگه جلوی هم مریض شدیم، زشت شدیم، جوش زدیم، چاق شدیم، کچل شدیم، کثیف شدیم، خون‌ریزی کردیم، اسهال شدیم، بالا آوردیم، بی‌پول شدیم، چیزی رو شکستیم یا گند زدیم و خراب‌کاری کردیم، مطمئن باشیم بازم مثل کوه پشت‌ همیم و آغوش‌مون برای هم‌دیگه امن‌ترین جای جهانه؟! ❤️ ‘ ۵.کبوتر بچه کرده کاش بودی و می‌دیدی… 🕊🐣😍 ‘ ۶.حرف زدن و کاویدن و حل کردنِ مشکلات، همیشه، بهتر از رها کردن ِاون‌هاست. ولی این فقط نظر منه. خیلی‌ها شبیه من فکر نمی‌کنن. رها کردن و درگیر نشدن و عبور کردن براشون راحت‌تره. معلوم نیست نظرِ کی درسته. مهم هم نیست. مهم اینه که گاهی همه چیز از دست می‌ره، چه حرف بزنی چه حرف نزنی. 🤷🏻‍♀️ ‘ ۷.دلم اطمینان قلبی می‌خواد. عمیق و بی‌تردید. ☝

Mehrave Sharifinia Instagram - ' سوال: دوست داشتید سومین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟ جواب: به نام خدا دوست داشتم سومین جمعه‌ی تابستان خود را بی‌هراس از اخبارِ بدِ هر روزه بگذرانم که نشد. در عوض سری به «تکه‌ پاره‌های عاشقانه‌ی رویا» زدم، چون در دنیای رویا فقط عشق است و دیگر هیچ: (می‌گه: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیاد، یه نسیم خنک هم بوزه، یه پتوی گرم بپیچی دورِ خودت و همین‌جوری ولو شی رو ساحل. چی بهتر از این؟» بعد دراز می‌کشه و چشماشو می‌بنده. کم‌کم صدای نفس کشیدنش منظم می‌شه و خوابش می‌بره. من به دیوار روبرو خیره می‌شم و فکر می‌کنم اگه تو بودی می‌گفتی: «پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیا‌د، این نسیم خنک بپیچه لای موهای تو، تو بپیچی تو پتو، با پتوت بپیچی تو بغل من، با هم ولو شیم رو ساحل و با رویا یه رویا بسازیم...» اگه تو بودی نمی‌خوابیدی. تو چشم‌های من نگاه می‌کردی و می‌گفتی:«رویا!» می‌گفتم:«جانم» می‌گفتی:«رویای من باش.» من می‌خندیدم و سرمو فرو می‌کردم تو سینه‌ت و دلم برات غنج می‌رفت و فکر می‌کردم تا قبل از دیدنِ تو هیچ‌وقت این‌قدر اسمم رو دوست نداشتم.) ' ' ' پی‌نوشت: ' ۱.یکی را که عادت بود راستی خطایی رود در گذارند از او و گر نامور شد به قول در‌وغ دگر راست باور ندارند از او «سعدی» «گلستان، باب هشتم» 📖 ' ۲.غروب جمعه، اغلب دلگیره... ولی گاهی هم پیش اومده که دلگیر نباشه یا حتی دلچسب باشه... انتخابش با ماست. 😶 ' ۳.مواجه شدن با استرس و اعصاب‌خوردیِ غیر منتظره، اونم اولِ صبح، خیلی مزخرفه ولی تجدید دیدار و سرشار شدن از مهرِ رفیق همه‌ش رو می‌شوره می‌بره. 🥰 ' ۴.داشتم فکر می‌کردم چند نفر توی زندگی هر کدوم از ما هست که حاضریم هر چیزی رو باهاش تجربه کنیم یا حتی براش تعریف کنیم و مطمئن باشیم ذره‌ای از محبت‌مون نسبت به هم کم نمی‌شه؟! مثلا اگه جلوی هم مریض شدیم، زشت شدیم، جوش زدیم، چاق شدیم، کچل شدیم، کثیف شدیم، خون‌ریزی کردیم، اسهال شدیم، بالا آوردیم، بی‌پول شدیم، چیزی رو شکستیم یا گند زدیم و خراب‌کاری کردیم، مطمئن باشیم بازم مثل کوه پشت‌ همیم و آغوش‌مون برای هم‌دیگه امن‌ترین جای جهانه؟! ❤️ ' ۵.کبوتر بچه کرده کاش بودی و می‌دیدی... 🕊🐣😍 ' ۶.حرف زدن و کاویدن و حل کردنِ مشکلات، همیشه، بهتر از رها کردن ِاون‌هاست. ولی این فقط نظر منه. خیلی‌ها شبیه من فکر نمی‌کنن. رها کردن و درگیر نشدن و عبور کردن براشون راحت‌تره. معلوم نیست نظرِ کی درسته. مهم هم نیست. مهم اینه که گاهی همه چیز از دست می‌ره، چه حرف بزنی چه حرف نزنی. 🤷🏻‍♀️ ' ۷.دلم اطمینان قلبی می‌خواد. عمیق و بی‌تردید. ☝

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید سومین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم سومین جمعه‌ی تابستان خود را
بی‌هراس از اخبارِ بدِ هر روزه بگذرانم که نشد.
در عوض سری به
«تکه‌ پاره‌های عاشقانه‌ی رویا» زدم،
چون در دنیای رویا فقط عشق است و دیگر هیچ:

(می‌گه:
«پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیاد، یه نسیم خنک هم بوزه، یه پتوی گرم بپیچی دورِ خودت و همین‌جوری ولو شی رو ساحل. چی بهتر از این؟»
بعد دراز می‌کشه و چشماشو می‌بنده.
کم‌کم صدای نفس کشیدنش منظم می‌شه و خوابش می‌بره.

من به دیوار روبرو خیره می‌شم و فکر می‌کنم اگه تو بودی می‌گفتی:
«پاهاتو فرو کنی تو ماسه‌ها، صدای دریا بیا‌د، این نسیم خنک بپیچه لای موهای تو، تو بپیچی تو پتو، با پتوت بپیچی تو بغل من، با هم ولو شیم رو ساحل و با رویا یه رویا بسازیم…»
اگه تو بودی نمی‌خوابیدی.
تو چشم‌های من نگاه می‌کردی و می‌گفتی:«رویا!»
می‌گفتم:«جانم»
می‌گفتی:«رویای من باش.»
من می‌خندیدم و سرمو فرو می‌کردم تو سینه‌ت و دلم برات غنج می‌رفت و فکر می‌کردم تا قبل از دیدنِ تو هیچ‌وقت این‌قدر اسمم رو دوست نداشتم.)



پی‌نوشت:

۱.یکی را که عادت بود راستی
خطایی رود در گذارند از او
و گر نامور شد به قول در‌وغ
دگر راست باور ندارند از او

«سعدی»
«گلستان، باب هشتم»
📖

۲.غروب جمعه، اغلب دلگیره…
ولی گاهی هم پیش اومده که دلگیر نباشه
یا حتی دلچسب باشه…
انتخابش با ماست.
😶

۳.مواجه شدن با استرس و اعصاب‌خوردیِ غیر منتظره، اونم اولِ صبح، خیلی مزخرفه ولی تجدید دیدار و سرشار شدن از مهرِ رفیق همه‌ش رو می‌شوره می‌بره.
🥰

۴.داشتم فکر می‌کردم چند نفر توی زندگی هر کدوم از ما هست که حاضریم هر چیزی رو باهاش تجربه کنیم یا حتی براش تعریف کنیم و مطمئن باشیم ذره‌ای از محبت‌مون نسبت به هم کم نمی‌شه؟!
مثلا اگه جلوی هم مریض شدیم، زشت شدیم، جوش زدیم، چاق شدیم، کچل شدیم، کثیف شدیم، خون‌ریزی کردیم، اسهال شدیم، بالا آوردیم، بی‌پول شدیم، چیزی رو شکستیم یا گند زدیم و خراب‌کاری کردیم، مطمئن باشیم بازم مثل کوه پشت‌ همیم و آغوش‌مون برای هم‌دیگه امن‌ترین جای جهانه؟!
❤️

۵.کبوتر بچه کرده
کاش بودی و می‌دیدی…
🕊🐣😍

۶.حرف زدن و کاویدن و حل کردنِ مشکلات،
همیشه،
بهتر از رها کردن ِاون‌هاست.
ولی این فقط نظر منه.
خیلی‌ها شبیه من فکر نمی‌کنن.
رها کردن و درگیر نشدن و عبور کردن براشون راحت‌تره.
معلوم نیست نظرِ کی درسته.
مهم هم نیست.
مهم اینه که گاهی همه چیز از دست می‌ره،
چه حرف بزنی چه حرف نزنی.
🤷🏻‍♀️

۷.دلم اطمینان قلبی می‌خواد.
عمیق و بی‌تردید.
☝ | Posted on 10/Jul/2020 22:21:09

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید چهارمین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم در چهارمین جمعه‌ی تابستان کسی که فلفل‌های رنگی و هویج‌ها را خورد می‌کند نباشم.

دلم می‌خواست فلفل سبزی باشم که با عشق به تکه‌های درشت تقسیم می‌شود یا فلفل قرمزی که با دقت باریک می‌گردد یا هویجی که گرد گرد بریده می‌شود تا ظرف غذا را خوش‌رنگ‌تر کند.
در چهارمین جمعه‌ی تابستان دوست داشتم چیزی باشم که نشانه‌ی عشق‌ورزیدنِ کسی به کسی‌ است؛ قطعه‌ای که عاشقانه ساخته می‌شود، دستی که عاشقانه نوازش می‌کند، هدیه‌ای که عاشقانه خریده می‌شود، غذایی که عاشقانه طبخ می‌شود، شعری که عاشقانه نوشته می‌شود، دلم برایت تنگ شده‌ای که عاشقانه گفته می‌شود، نگاهی که عاشقانه بر چشمی گره می‌خورد و بوسه‌ای که عاشقانه‌ بین دو لب حیات می‌یابد.

تابه را روی گاز می‌گذارم، فلفل‌های رنگی و هویج را در روغن زیتون و پودر سیر تفت می‌دهم، سبزیجات را به سس پستو و شوید آغشته می‌کنم و با کمی نمک همه را هم می‌زنم.
فکر می‌کنم عشقی که در غذای خانه ریخته می‌شود، 
هیچ جای دیگری نیست.
‘
‘
پی‌نوشت:
۱.سنگ بدگوهر اگر کاسه‌ی زرین بشکست
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود

«سعدی»
«گلستان، باب هشتم»
📖
‘
۲.لذتی که در عفو هست در انتقام نیست.
⚖️
‘
۳.بعضی وقت‌ها به طرز غم‌انگیزی ازت محافظت می‌شه. ولی باز هم خوبه، از آسیبِ بیشتر جلوگیری می‌کنه. گاهی باید خدا رو بابت غرور زیادی که در وجود آدم‌های دیگه گذاشته شکر کرد.
🤲🏻
‘
۴.پشتکار، تداوم، استمرار…
💪🏻
‘
۵.برکت اومد.
😍
‘
۶.وقتی زیاد می‌نویسی دستت جوهری می‌شه.
وقتی کارِ خونه انجام می‌دی بدنت می‌خوره این‌ور و اون‌ور و کبود می‌شه.
وقتی آشپزی می‌کنی ممکنه دستت رو ببُری یا بسوزونی.
وقتی باغچه رو بیل می‌زنی خاک می‌ره توی دماغت و عطسه و سرفه می‌کنی.
ولی اگه بشینی و کاری نکنی آسیب نمی‌بینی و بدنت سالم و لطیف باقی می‌مونه.
من عاشق انگشت‌های جوهری و ناخن‌های کوتاه و جای بریدگی‌ و تاول‌ و زخم و کبودی‌ها هستم.
اونا نشونه‌ی همه‌ی لحظه‌هایی هستن که با عشق نوشتیم، کار کردیم، ساز زدیم، آشپزی کردیم یا گل کاشتیم.
نشونه‌‌های لذت‌ بردن از زندگی.
🌹
‘
۷.خواهر داشتن یکی از بهترین موهبت‌های جهانه.
یه دونه خیلی خوبش رو دارم که عزیزترینمه، به معنای واقعیِ کلمه.
خدا رو شکر.
❤️😍❤️’
‘
@melikasharifinia 
‘
‘
Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
دوست داشتید دومین جمعه‌ی تابستانِ خود را چگونه بگذرانید؟

جواب:
به نام خدا
دوست داشتم در دومین جمعه‌ی تابستان تا ظهر زیر باد خنک کولر بخوابم… که خوابیدم اما دلم نمی‌خواست این‌قدر نگران باشم که هستم.
دلم نمی‌خواست دائم به کانال‌های خبری سر بزنم تا بفهمم قیمت‌ها با چه سرعت سرسام آوری بالا می‌روند و آمار تلفاتِ بیماری چقدر بیشتر شده است و هی بترسم و بترسم و بترسم.
دلم آسودگی خیال می‌خواست و احساس امنیت و انگیزه برای تلاش کردن و امید برای ادامه دادن…
‘
در دومین جمعه‌ی تابستان دلم می‌خواست پیچک‌ِ خودرویِ پیاده‌رو بودم و آهسته و بی‌اضطراب برای خودم می‌روییدم و به دیوار می‌پیچیدم و پیش می‌رفتم و درگیر این جهانِ مالامال از معیارهایِ پوچ نبودم.
دلم می‌خواست تنه‌ی درختِ چنار بودم و محکم و استوار در خاک می‌ایستادم و جز زیبایی برگ‌ها و شکوهِ شاخه‌هایم دغدغه‌ی دیگری نداشتم.
دلم می‌خواست آجر بودم و دیواری می‌شدم تا دیگران حفاظت از حریمِ لحظه‌های عاشقانه‌شان را به من بسپارند.
دلم می‌خواست پیاده‌روی خلوتی بودم که هر روز با تابش اولین اشعه‌ی آفتاب به چنار و پیچک و دیوارش سلام صبح‌ به‌ خیر می‌گوید و به جز صدای کفش رهگذران چیزی از هیاهوی دنیای انسان‌ها را لمس نمی‌کند.

برق می‌رود.
روزهای پر هراسِ تابستانِ امسال، انگار حتی لذت بردن از خنکی باد کولر را هم بر ما روا نمی‌دارد.
‘
‘
پی‌نوشت:
‘
۱.تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که به گفتن دهن از هم نگشایی
گر راست سخن‌ گویی و در بند بمانی
به زان که دروغت دهد از بند رهایی

«سعدی»
«گلستان، باب هشتم»
📖
‘
۲.نگران بودم صبح بیدار شم و ببینم همش خواب بوده!
بیدار شدم.
به عکس نگاه کردم.
بعد از دوازده سال توی یه قاب کنار همیم.
خواب نبود.
باید بنویسم…
😍
‘
۳.اونی که بهش دل دادی همه جوره برات خواستنیه.
انگار (با اجازه‌ی آقای شاملو) فراسوی مرزهای تن، فراسوی هیجانات اولیه و شیطنت، فراسوی قواعد مد و لباس، فراسوی منفعت‌طلبی و حساب‌گری، فراسوی همه‌ی استانداردهای دنیا دوستش داری.
انگار یهو شیرجه زدی وسط قلبش و دیدی اون تو این‌قدر گرم و سرخه که دیگه دلت نمی‌خواد بیای بیرون و به جز آغوش اون چیزی برات مهم نیست.
آدم‌ها رو باید فراسوی آدم بودن‌شون دوست داشت.
آدم‌ها رو باید با جان از جان دوست داشت.
💭
‘
۴.تو تنه باش، من ریشه
که نه بشکنیم، نه بریزیم.
❤️
‘
۵.خورشت کرفس
🤤
‘
۶.به افتخار صدر جدول
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
‘
۷.ماسک می‌زنیم و توأمان احساس خفگی و رضایت می‌کنیم؛ باشد که شر این بیماریِ منحوس به زودی از جهان کم شود.
آمییین
🤲🏻
‘

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia