گُلی
جای قَدَم هات تو پیاده رو های خیابون ولیعصر و پارک نیاوران حسابی خالیه ،
امشب به یادت و به یادِ یادهامون وجب به وجبشون رو گَز می کنم …
تولدت مبارک ❤️
⚫️
در
«صد سال به این سالها»
افتخار داشتم
اِسمم کنارِ نامِ شما باشه …
عاشقانه دوستتون داشته ام و دارم ، پیش و پس از آنکه بازیگر بشم ؛
مومیایی ۳ و مارمولک و لیلی با من است رو جوییده بودم ، حالا هم همونم ، هر بار تماشاتون مسخم می کنه… یک شب در پلانی از «صد سال به این سالها» گریه می کردید و من پشت دوربین بی اختیار با دیدن اشکِ شما هق هق می زدم ، نگاهم کردید ، دیدید که با اشکتون اشک می ریزم ؛ ما در «صد سال به اینسالها» باهم بازی نداشتیم ؛ اما روزی که قرار بود در سکانسی گریه کنم ، اومدین سر صحنه و دو ساعت پشت دوربین جای یک شخصیت دیگه دیالوگ ها رو خواندیدو گریه کردید ، و من هم باز مثل همیشه صورتم خیسِ اشک شد …
بعد ها فهمیدم همون شب که من رو دیده بودید که چطور با بازیتون منقلب می شم ، خودتون به گروه کارگردانی گفتید ؛ سکانسی که علی قراره گریه کنه من رو هم آفیش کنید …
۱۴ ساله هر موفقیتی کسب می کنم ، کوچیک یا بزرگ ، اولین اسمی که روی موبایلم میفته و به من تبریک میگه شمایید .
آقای پرستویی ، عمو پرویز ؛
شما خیلی مردِ بزرگی هستید .
و من تا ابد در مقابل شما به اندازه ی همین عکس کوچک و شیفته ی خودتون و مرامتونم .
همه ی اینارو گفتم اما مجازی فایده وکیفی نداره باید بیام حقیقی سِفت بغلتون کنم .
تولدتون مبارک بازیگرِ محبوب من
به تاریخِ زیر عکس نگاه میکنم ؛
و می گویم حیف از این نبودن ،
افسوس از این نداشتن …
چقدر یِک جایِ مُهم خالی ست ،
جایِ یک جَسور واقعی …
شما که میدونی عمو میگم که بقیه هم بدونن ؛
همیشه قبل از شروع هر فیلم رُخصت میگیرم ،
دَم شما گَرم که فُرصت دادین و میدین ،
این فُرصت زندگیِ من رو ساخت …
تا اَبد مَدیون و مَمنون شما هستم …
تولدِ ۶۵ سالگیتون مبارک
عشقِ من
رسولِ ملاقلی پور …
مشتاقِ دیدار
ا
تو گوشِ غُر های من
چشمِ اشک های من
مرهمِ زَخم های من
باعثِ افتخار من
برادر ِمن ،
مُعلمِ من ،
رفیقِ من ،
خانواده ی من ،
و خونِ منی …
باش که تا همیشه مثل این عکس سَرم رو با خیال راحت بذارم روی شونه ت و فارغ زِ غوغای جهان رویا ببینم ؛
بی تو نمیشه مَشتی ، خیلی وقته که نمیشه …
والله که هرجا قدم نهی زمینم تو را .
تولدت مبارک
« آقا رضا »
با
محمد کارت
برادر و رفیق ،
کارگردانِ درجه یک و مجنون ،
یک شورشیِ شیدای به تمام معنا ؛
در پروسه ی رسیدن به اَشکانِ
«شنای پروانه» کِیف کردیم ؛
حسابی …
عکس از : @fattah.zinouri
من/نَمَک/می/خورم/نَمَک/دون/نمی/شکنم/تو/هم/نَشکن
سَلامتی سینما
«شنای پروانه»
رو در سینما ببینید
عکس از : @fattah.zinouri
! گُنگِ/خواب/دیده
Psycho
🩸
تاب/سِتان
بِره
و پاییز
بیاد به/ش بگم :
بی/خودم کُن که از آن حالتم آزادی/هاست
واااالا
🍁
جمع پایدار تا پایِ دار ؛
سلامتی سینما که نجات است …
«شنای پروانه»
از فردا در سینما های سراسر کشور اکران میشه ✌🏽
کارگردان : محمد کارت
نویسنده : محمد کارت ، حسین دوماری ، پدرام پور امیری
تهیه کننده : رسول صدر عاملی
مجری طرح : سید مازیار هاشمی
@meysammirzaee
@filmnewsmedia
@mohammadkart
@rasoul_sadrameli
@seyed.maziar.hashemi
«مخاطب خاص»
این قاب برای من آشناست ،
درست مثل خودتون ، سال هاست که آشناست ،
و سال هاست با تماشاش بغض گلوم رو فشار میده …
۱۶ ساله که بی دریغ، هستین ؛
۱۶ ساله برای هر مناسبتی ( تولد ، اجرای تئاتر ، اکران فیلم و … ) با این صحنه مواجه می شم ، و این باشکوه تر میشه وقتی در جهان حقیقی هم همینقدر یار هستید …
ما، همنسل هایی هستیم که با هم بُزُرگشدیم ، مدرسه رفتیم ، درس خوندیم، و برای رشد و تعالی تلاش کردیم و کم نیاوردیم ، این رشدِ دسته جمعی برای من اوجِ زیبایی ست … شما به وجود اجتماعی و حرفهای و اخلاقی من معنی دادید .
هیچوقت نتونستم دُرُست و حسابی ازتون تشکر کنم و هیچوقت هم نخواهم تونست؛
اما امروز با شروع اکران « شنای پروانه » وقتی تگ لیستم رو چِک کردم و با این پوستر و کپشن زیباش که کار خودتونه مواجه شدم ، گفتم وقتشه دست بوسی کنی …
شما نه هوادارید نه طرفدار ؛
شما رُفقای سالیان کودکی و نوجوانی، و حالا جوانی من هستید و مثل کوه پُشتِ من ،
بودنتون و حمایت مستمرتون برای من مصداق بارزِ عاقبت به خیری ست …
حقیقی و مجازی دستبوستونم
خدا برای من حفظتون کنه ؛
طرفدار شما
علی ❤️✌🏽
« مهمانخانه ماه نو »
وارد شبکه نمایش خانگی شد
لطفن قانونی از فیلیمو ببینید
و با کد تخفیف زیر
پنجاه درصد تخفیف برای اشتراک سه ماهه بگیرید .
کد تخفیف : Shahrivar
@filimocom
چند روز ی ست که
از سفرِ آقای سینایی به جهانِ باقی می گذرد ،
ویدئو های بسیاری از ایشان پخش شد اما
لا به لایشان این ویدئو به راستی من را کُشت ، بار ها…
تصویر بخشی از مستند «کوچه پاییز» است در جَشنی به مناسبت چهل و پنجمین سالگردِ افتتاحِ گالری ژازه تباتبایی ؛
بیش از صد بار با تماشایش گونه خیس کردم ،
این ویدئو برای من شمایلی از بهشت است …
استاد خسرو سینایی می نوازد ، استاد پرویز کلانتری ، استاد محمدعلی کشاورز ، استاد نادر ابراهیمی ، استاد علی اکبر صادقی ( که خدا برای این خاک حفظشان کند ) و … یکصدا با هم بِیتی را می سرایند و من را هر بار بیش از پیش عاشقِ گذشته می کنند ، گذشته ای که رفته و گذشتگانی که دیگر نیستند اما در زمان حیاتشان آنقدر وجود داشته اند و ساده اما عاشق زیسته اند که جاودانگیشان می تواند با تماشای فقط چند دقیقه از بَزم دوستانه شان به من سیلی بزند و بیشتر مرا در اَمر بی بازگشت یا نوستالژی غرق کند ؛
به راستی که گاهی زمانِ حال انقدر تلخ و آینده انقدر نا معلوم میشود که آدم دلش می خواهد در گذشته زندگی کند ، محو شود ، پیر شود
و بلند بخواند :
یک زمان من هم جوان بودم …