این عَکس
برایم بوی نَفت و فیتیله سوخته ی والور میدهد
و
گرمای تیوسِت های نَفتی که بعد تر آمد …
و یک تانکر نَفت در انتهای حیاط که شب های سردِ زمستان با یک دَبه سمتش می دویدم که مخزن والور ها و تیوست را پُر کنم .
از دوران کودکیم جز بَزم های همیشگیِ خانوادگی ،
فقط دلم برای همین چیز های کوچک تَنگ می شود …
پ.ن : دلتنگی های فوق ، نوستالژیِ اکثر دهه شصتی ها و حتی پنجاهی های مردم ایران است .
اما خب ما در دههی هفتاد تجربه شان کردیم ، مسئولین از جنگ تا کنون بی میلی عجیبی نسبت به پیشرفت شهر های مَرزی مثل ایلام دارند !
«ایلام»
غنی از ثروت است و محروم از توسعه …
سَهم کوچکم را
در
«مُردن در آب مطهر»
تقدیم میکنم به
مردمانی غریبه یا آشنا که مجبور شدهاند سرزمینشان را به خاطر قَحطی، استبداد و مَنیت حاکمانِ بیفکر تَرک کنند؛
خاکی که از آننَد و برای آنهاست اما از آنها دریغ شده …
تقدیم به همه ی «سهراب»ها
در سراسر این جهان که با غم میجنگند و در تکاپوی شاد زیستناند.
تقدیم به تمام برادران و خواهران من
که نامشان انسان است و به هر نوعی درگیر عواقب غیرانسانیِ “هجرت” هستند.
.
ممنون که مارا میبیند ، تک تک نظر هایتان را با چَشم و گوشِ جان می خوانم و می شنوم .
من
در آغازین روزِ ۲۵ سالگی ام
فقط از چهار چیز می ترسم :
۱ : خدا مرا به دست خودم بسپارد .
۲ : آهِ مادر و پدرم .
۳ : اَشک خواهرم .
۴ : با احترام ، کَچَل شدن …
باقی همه اُمیدم و شیدایی و جنون و کار ، که هنوز بسیار دارم .
راستش
من هنوز هم
زنده به آنم که آرام نگیرم
موجم که آسودگی ام عدم من است …
غیر از این اگر باشم همه تباهیست و لا وجودی ،
غیر از این هیچم ، نباشم بهترم است .
خدا را ماچ میکنم ، سفت در آغوش میگیرم و شکر می گویم که هستم ؛ بنظرم این جهان جای بسیار جالبی ست و فُرصت در آن بودن را باید غنیمت شمرد و به سهم خود برایش کاری کرد …
خاکِ خاکَم و خاکِ پایِ هم گِلانم .
یا علی ♥️
جایزه
بهترین فیلم جشنواره بوسان
بخش «کیم جوسئوک»
نوش جانِ
نوید و جمشید محمودیِ عزیزم
و تک تک عواملِ فیلم « مُردن در آب مطهر » …
مبارکِ تلاشمون
مُبارک ایران
و
افغانستان …
به اُمید روزی که بی مَرز و خط کِشی
صلح ، عشق و آرامش در جهان بر قرار و جاری باشه
#busanfilmfestival #مردن_در_آب_مطهر
📸 : @peymandadashzadeh
😎🍁
#سَگ
♥️
… بِهشت
ا
بازی کردن ( AFC ) و باختن ؛
بازی کردیم و بُردیم …
بین این دو خیلی فرق هست …
ماشالا ،
دمتون گرم ،
مبارک ایران 🇮🇷💪🏾♥️
@isaalkasir7 @shoja_khalilzadeh @seyedjalal @hamedlak @siamaknemati8 @yahyagolmohammadi2020 @kamalkamyabinya @ahmadnoorollahi8 @mehdi_abdi24 @vahid.amiri.official @ @perspolis @Bashar.resn13
@Miladsarlak6
#iran#perspolis #پرسپولیس #ایران
… چاره ای کو بِهتر از دیوانگی
#پاییز🍁
عِلت عاشق زِ عِلت ها جُداست
عِشق اصطرلاب اَسرار خداست
تَقدیم به « او »
« حضرت مولانا »
.
.
اِکران آنلاینِ فیلم
« مُردن در آب مطهر »
همچنان ادامه دارد ، برای تماشایش کافیست اِسم فیلم را گوگل کنید .
نظراتتون رو می خوانم و حظ میبرم
بنویسید برام
♥️
فارغ از سودم و زیان چو عدم
طرفه بیسود و بیزیان که منم
«مولانا»
نیمسفید و نیمسیاه …
دَر سَرم
آشیانهی
هُدهُدی
ساختم
آمدی
و
بال
کَلاغی
از چِشمم
بیرون
پَرید
«شخصی»
بابا جانِ من
حشمت الله رشنوادی
فرزند رضا رشنوادی
و
نوه ی
نایب کریم خانِ رشنوادی
چِشم از جهان فروبست ، خدا او را میامرزد
مردی بزرگ ، پَدر و پدر بزرگی مهربان بود ، سراغ نداشتم شریف تر از این مرد .
حشمت الله رشنوادی صرفن پدر بزرگ من نبود ،
یک نجیب زاده ی واقعی بود …
وظیفه داشتم که به عنوان فَرزند ایلام رَفتنِ یکی از بزرگان زادگاهم و ایل اصیل رشنوادی را به مَردم شهرم تسلیت بگویم .
به احترامش کلاه از سر بر می دارم و می گویم بابا حشمت عاقبت به خیری همین بود که می گفتی ، جز خوبی و شرافت کسی از شما چیزی به یاد ندارد .
روحت در بهشت شاد .
دوستت دارم تا همیشه 🖤
روز
سینما
این بی کرانِ با شکوه
مُبارک
📷 : @amirrazizi
« مُردن در آب مطهر »
در
بَخش مُسابقه ی جشنواره ی فیلم بوسان …
آرزوی درخشش برای تَک تَک فیلم های
ایرانیِ حاضر در این جشنواره
🇮🇷
عکس از : @peymandadashzadeh
#busanfilmfestival
« مُردن در آب مطهر »
نویسنده و کارگردان : نوید محمودی
تهیه کننده : جمشید محمودی
.
اکران آنلاین
بِزودی
✌🏾
روزی که نولان تصمیم می گیرد
سه گانه بتمن را بسازد
از «هیث لجر»
دعوت میکند که نقش بروس وِین ( بتمن )
را بازی کند ، اما لجر نمی پذیرد و میگوید حس میکند بازی در یک فیلم ابر قهرمانی او را احمق نشان میدهد… بعداز ساخت قسمت اول بتمن ،
لجر به نولان پیشنهاد میدهد که ایفای نقش جوکر را به او بسپارد و نولان هم استقبال میکند ، لجر پیش از این که فیلمنامه ای در کار باشد قرارداد جوکر را میبندد …
او برای رسیدن به شخصیت ۶ هفته خود را در اتاق یک هتل حبس کرده و در دفترچه ای که « خاطرات جوکر » نام دارد در وصف جوکر نوشته :
یک قاتل کشتار جمعیِ سایکوپاتی و اسکیزوفرنی بیرحم که بدون هیچ دشواری دست به جنایتهای بزرگ میزند !
او با نولان نقاشی های فرانسیس بیکن را میدیده ،
برای ساختن صدای جوکر ۶ ماه تمرین «شکم گویی» کرده و خیلی خیلی خیلی کار های دیگر ….
درباره لجر و همین یک فیلمش به اندازه ی رمانِ
« در جستجوی زمان از دست رفته» مقاله و روایت هست که هر کدام به نوعی تَن هر آدمی که به بازیگری فکر میکند را می لرزاند …
او یک اَبر بازیگر واقعی ، شش دونگ
و یک نابغهی به تمام معنا بود
دَمَش گَرم ، او واقعن به بازیگری اَفزود …
حتی اگر قیاس مع الفارق باشد که در واقع ریشه ی هر قیاسی در خودِ ما شکل میگیرد ،
فکر میکنم باید در این میدان جنگید …
پ.ن : برای من سکانس بازجویی بتمن و جوکر یک کلاس بازیگر کامل و یکی از ماندگار ترین دوئل های تاریخ سینما است …
#joker#جوکر#هیث_لجر##nolan
ا
– انسولین می خوام !
+ نداریم ، نیست …
این تراژیک ترین مکالمه ی
این سالهاست …
اُستاد تصور کن شخص اول این مکالمه مادرِ خودت باشه …
اَسلحه ها واسه شما ،
انسولین ها واسه ما …
عَزیزامون
دارن میمیرن ، باور کنید …
پ.ن : تصویری از دوزخ
اثر گوستاو دوره …
#انسولین
آخ جانم به قربان عشق
که برای من همین بُرش یک دقیقه ای ست از یک ویدئوی چند دقیقه ای در پاییز دو سالِ پیش ، دُرُست نزدیک همین روز هایمان …
موبایل در گوشه ای کاشته شده و طبق روالِ معمول تمرین را ضبط می کند ،
داریم « شاه ماهی » را تمرین می کنیم …
همیشه، در آنتراکتِ تمرین هایمان می نشستیم و همه چیز نقش ها را طور دیگری میدیدیم و میخواندیم.
در این روز هم رضا گفته صدا سازی کنیم و دیالوگ ها را به هجو «پیر» اَدا کنیم،
و این مَشقی که داریم می کنیم دقیقن همان است که باید.
ما بُرنایان در این ویدئو داریم عاشقی می کنیم و زندگی را می خندیم ،
وحشی و خروشان و جنون آمیز شادی را چنگ می زنیم.
گویی افیون، سلول به سلول وجودمان را گرفته است.
یادم رفته بود !
خیلی وقت است این حال نبودیم …
اما امید دارم می شویم باز ، می شود باز …
امید دارم به تکرار، تکرار گذشته که آن روز ها از آن فرار میکردیم
چون سرشار بودیم از فکر و انگیزه و ذوق برای آینده …
نمی دانم چرا ؟
اما حالا هم تمام جانم امید است ،
امید به روزی که باز جمع شویم و با صدای بلند بخوانیم :
هرچند فراق، پشت امید شکست
هرچند جفا دو دست آمال ببست
نومید نمی شود دل عاشق مست
هر دم برسد به هر چه همت، دربست
می شود زود ؛ خیلی خیلی زود …
ا
در لغتنامه شاهکار ، رو کار بُزرگ و نمایان ، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند ، معنی میکنن …
برای من اما یکی از معانی دقیقِ شاهکار ،
کوین اسپیسی در فیلم SE7EN است و بَس …
او جایی فراتر از بازیگری رو نشانه رفته و تیرش به مرکز هدف خورده …
همین دو ثانیه برای جاودانه شدنِ کُل دوران حرفه ایِ یک بازیگر کافیست !
او از این دو ثانیه ها ، ساعت ها دارد .
چه بازیگر باشکوهی …
#se7en
#fincher
انتظار
لا مکان است
و
لا زمان …
معلق و نامعلوم !
برای چیزی که بوده و شاید دیگر نیست،
یا چیزی که نداری و می خواهی باشد !
انگار فرسایندهترین تجربهی
«آدم» است …
.
پ.ن : کار زیبای صابر عزیزم
روی دیوار خانه تا همیشه .