Home Actress Shabnam Moghadami HD Instagram Photos and Wallpapers January 2021 Shabnam Moghadami Instagram - . کودکی هایم کو؟؟ رفت در پشت فراموشی ها.. یا که در گور بزرگی خاک است؟ و در آنجا که بگویند که بود؟ ما بگوییم که این کودک احساس درون... و بپرسند چه شد؟ و بگوییم که در حادثه ای عاطفی از دنیا رفت.. چهره ام مشکوک است... نکند میدانند؟ که من این طفل به کشتن دادم؟ بگذارید که فریاد زنم کودکی هایم کوووووو؟ یکی آمد نزدیک... گشت امنیت احساسی بود و سوالی پرسید... آخرین بار که لبخند زدی یادت هست؟ عکسی از کودکی هایم دادم... همگی فهمیدند... باعث کشتن این کودک احساس منم... ببریدم و به دارم بزنید... ! شاید اندوه نهان شد در من.. تا که شاید برگشت... لا اقل خاطره ای شاد به من... پای آن چوبه ی دار... بین جمعیت گرداگردم... یکی آمد نزدیک آخرین خواسته ات حالا چیست؟ بغض میخورد گلو... کودکی هایم کووو؟ جمعیت گریه و زاری، همه فریاد زدند... کودکی هایم کووووووووو؟ ما گنه کارانیم... و بیایید که از نسل کشی برگردیم! . عکس ، منم در چهار سالگی ام. (با سپاس از تارا اسکندری برای ترمیم عکس قدیمی) نام شاعر ِ شعر رو پیدا نکردم . کسی اگر می دونه لطف کنه و همین جا بنویسه. #کودکی #کودکی_من

Shabnam Moghadami Instagram – . کودکی هایم کو؟؟ رفت در پشت فراموشی ها.. یا که در گور بزرگی خاک است؟ و در آنجا که بگویند که بود؟ ما بگوییم که این کودک احساس درون… و بپرسند چه شد؟ و بگوییم که در حادثه ای عاطفی از دنیا رفت.. چهره ام مشکوک است… نکند میدانند؟ که من این طفل به کشتن دادم؟ بگذارید که فریاد زنم کودکی هایم کوووووو؟ یکی آمد نزدیک… گشت امنیت احساسی بود و سوالی پرسید… آخرین بار که لبخند زدی یادت هست؟ عکسی از کودکی هایم دادم… همگی فهمیدند… باعث کشتن این کودک احساس منم… ببریدم و به دارم بزنید… ! شاید اندوه نهان شد در من.. تا که شاید برگشت… لا اقل خاطره ای شاد به من… پای آن چوبه ی دار… بین جمعیت گرداگردم… یکی آمد نزدیک آخرین خواسته ات حالا چیست؟ بغض میخورد گلو… کودکی هایم کووو؟ جمعیت گریه و زاری، همه فریاد زدند… کودکی هایم کووووووووو؟ ما گنه کارانیم… و بیایید که از نسل کشی برگردیم! . عکس ، منم در چهار سالگی ام. (با سپاس از تارا اسکندری برای ترمیم عکس قدیمی) نام شاعر ِ شعر رو پیدا نکردم . کسی اگر می دونه لطف کنه و همین جا بنویسه. #کودکی #کودکی_من

Shabnam Moghadami Instagram - . کودکی هایم کو؟؟ رفت در پشت فراموشی ها.. یا که در گور بزرگی خاک است؟ و در آنجا که بگویند که بود؟ ما بگوییم که این کودک احساس درون... و بپرسند چه شد؟ و بگوییم که در حادثه ای عاطفی از دنیا رفت.. چهره ام مشکوک است... نکند میدانند؟ که من این طفل به کشتن دادم؟ بگذارید که فریاد زنم کودکی هایم کوووووو؟ یکی آمد نزدیک... گشت امنیت احساسی بود و سوالی پرسید... آخرین بار که لبخند زدی یادت هست؟ عکسی از کودکی هایم دادم... همگی فهمیدند... باعث کشتن این کودک احساس منم... ببریدم و به دارم بزنید... ! شاید اندوه نهان شد در من.. تا که شاید برگشت... لا اقل خاطره ای شاد به من... پای آن چوبه ی دار... بین جمعیت گرداگردم... یکی آمد نزدیک آخرین خواسته ات حالا چیست؟ بغض میخورد گلو... کودکی هایم کووو؟ جمعیت گریه و زاری، همه فریاد زدند... کودکی هایم کووووووووو؟ ما گنه کارانیم... و بیایید که از نسل کشی برگردیم! . عکس ، منم در چهار سالگی ام. (با سپاس از تارا اسکندری برای ترمیم عکس قدیمی) نام شاعر ِ شعر رو پیدا نکردم . کسی اگر می دونه لطف کنه و همین جا بنویسه. #کودکی #کودکی_من

Shabnam Moghadami Instagram – .
کودکی هایم کو؟؟
رفت در پشت فراموشی ها.. یا که در گور بزرگی خاک است؟
و در آنجا که بگویند که بود؟
ما بگوییم که این کودک احساس درون…
و بپرسند چه شد؟
و بگوییم که در حادثه ای عاطفی از دنیا رفت..
چهره ام مشکوک است… نکند میدانند؟
که من این طفل به کشتن دادم؟
بگذارید که فریاد زنم کودکی هایم کوووووو؟
یکی آمد نزدیک… گشت امنیت احساسی بود و سوالی پرسید…
آخرین بار که لبخند زدی یادت هست؟
عکسی از کودکی هایم دادم… همگی فهمیدند… باعث کشتن این کودک احساس منم…
ببریدم و به دارم بزنید… !
شاید اندوه نهان شد در من.. تا که شاید برگشت… لا اقل خاطره ای شاد به من…
پای آن چوبه ی دار… بین جمعیت گرداگردم… یکی آمد نزدیک آخرین خواسته ات حالا چیست؟
بغض میخورد گلو… کودکی هایم کووو؟ جمعیت گریه و زاری، همه فریاد زدند… کودکی هایم کووووووووو؟ ما گنه کارانیم… و بیایید که از نسل کشی برگردیم!
.
عکس ، منم در چهار سالگی ام.
(با سپاس از تارا اسکندری برای ترمیم عکس قدیمی)
نام شاعر ِ شعر رو پیدا نکردم . کسی اگر می دونه لطف کنه و همین جا بنویسه.
#کودکی
#کودکی_من | Posted on 15/Jan/2021 14:43:16

Shabnam Moghadami Instagram – .
چند شب پیش علی رضا خواب بابامو دیده بود. خواب دیده بود بابام خوشحال و سرحال دم ِ در ِ خونه‌ی قدیمی مون تو عظیمیه وایساده، تعارف می کنه به ما و هی می‌گه چرا نمی‌آین تو پس؟ و خنده هم از دهنش نمی افتاده. وقتی بیدار شد یه عالمه گریه کرد، یه عالمه دوتایی گریه کردیم بعدم گفت گمونم بابات می خواست بهم بگه اینجا همه چی خوبه …همه چی آرومه…رها کن باباتو  بذار بیاد پیشم…بذار بیاد …راضی نباش به این همه زجر کشیدنش…درست می گفت، پیغام ِ بابامو درست دریافت کرده بود…بابایی امروز عصر رفت. رفت پیش بابام.
.
آرامشت مانا و مبارک بابایی جان. سخت گذشت این آخریا، می دونم…حالا دیگه آرومی .سفرت به روشنی …روانت غرق ِ نور مرد ِ شریف .سلام منو به بابام برسون .
.
این عکس رو، ده پونزده سال پیش من گرفتم از بابایی…دوربین نو خریده بودم، ذوق داشتم. گفت بیا از من عکس بگیر که دوربینت مبارک شه…بعدم کلی خندیدیم با هم.
.
دعامون کن بابایی…خیلی نیاز داریم این روزا …خیلی واجبه
.
#پدر

.

.
Shabnam Moghadami Instagram – .
پوست کلفت
لغت‌نامه دهخدا
پوست کلفت . [ ک ُ ل ُ ] (ص مرکب ) که پوست ستبر دارد چون هندوانه .  مقاوم در سختیها و مصائب . که تحمل مشقات تواند.  که بسی گرانجان است . گران جان . سخت جان .
.
منظورش ما که نیستیم؟…هستیم؟! نه! بد به دلم راه ندم!!
.
این عکس، تصویر ِ تهران ِ این روزهای ماست.
.
ما چه جوری…واقعاً چه جوری این هوا رو‌ نفس می کشیم؟!…چه جوری زنده‌ایم؟ تا کی طاقت می آریم؟

#آلودگی_هوای_تهران

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami