Shabnam Moghadami Instagram – .
سر ِ صحنه معمولا صبحونه نمیخورم. همون دوتا دونه ساقه طلایی و یه قهوه یا چای که خونه می خورم کفایته تا ظهر.امروز ، صبح ِ کله سحر وقتی رسیدم دیدم مدیرتدارکاتمون با یه بغل نونسنگک و بربری داغ داره وارد لوکیشن میشه.عطرش هوش از سرم برد! نشستم تو حیاط کنار ِ حوض و خواهش کردم بهم یه صبحونه بدن.ماهیهای حوض،اومده بودن بالا برای گرفتن ِ سهم نون ِ صبحونهشون.از حرص زدن شون خندهم گرفت…بانمک بودن.
قُلُپ ِ اول چایی که رفت پایین، درست وقتی داشتم اولین لقمهی نون و پنیر رو می گرفتم، دوتا آقایی که میز ِ کناریم نشسته بودن شروع کردن به درد دل باهم .من تو این پروژه تازه واردم، خیلی ها رو نمی شناسم هنوز.نمیشناختم شون ولی انقدر بلند حرف می زدن که ناخواسته منم میشنیدم و شریک معاشرت صبحگاهیشون بودم. یکی شون گفت تلویزیون خونهش دیروز به دلیل ِ قطع ووصل ِ مکرر برق سوخته . اون یکی گفت می تونه اسناد ومدارک ِ خسارتی رو که دیده ببره اداره برق و پول تلویزیون سوختهشو بگیره. گفت از رادیو شنیده.گفت انگار باس رفت تو سایت ِ فلان ثبت نام کرد براش.اونی که تلویزیونش سوخته بود گفت حاجی ساده ای؟! چی می گی؟!فیلم اون مریضایی رو که تو خوزستان تو بیبرقی تو بیمارستان دارن زیر دستگاه جون می کنن دیدی ؟! اونا رو کسی گردن نمیگیره تلویزیون سوخته منو گردن بگیرن؟!بعد از تو گوشیش فیلم اون جون کندنی که می گفت رو به رفیقش نشون داد …صدای خس خس ِ نفس و سرفههایی که شاید نفس و سرفهی آخر ِ اون بیمار ِ بدبخت،زیر ِ نمیدونم چه دستگاه ِ کوفتی ِ بی برق موندهی واموندهای بود،انقدر بلند و واضح بود که گوش ِ منم پرکنه…لقمه نونسنگک و پنیر تو گلوم گیر کرد…نفسم بند اومد…شروع کردم به سرفه…شبیه همون سرفه هایی که صداش از میز بغلی میاومد…
با یه قلپ گنده چایی لقمهی تو گلو مونده رو دادم پایین و از جام بلند شدم…شنیدم که یکی شون به اون یکی گفت چیزی که دوزار نمی ارزه اینجا…جون ِ آدمیزاده.
بو و هوس نون یادم رفت…ماهیها و رفتار خندهدارشون یادم رفت…یادم رفت باید کدوم وری میرفتم؟ اتاق گریم کدوم طرف بود؟
.
این ویدیوی کوتاه، نگاه دلخوشانهی منه به حال ِ سرخوشانهی ماهی های حوض .پیش از اینکه اوقاتم تلخ بشه.
#تلخی_های_روزمره
#درد_های_بی_درمان
#قلب_پر_درد
#بی_برقی | Posted on 09/Jul/2021 11:08:45