#چهل و چند سال رنج، رنگی به موهای من نگذاشته، اما همین سپیدی را از اجبار روسری می رهانم به احترام وبرای همراهی باهمه #زنان و#دخترانِ#وطنم
#مهساامینی
#همه_دختران_من_همه_دختران_دلیرایران
#از شما متنفرم ،نفرت مطلق .
شمانمادِ کامل و دقیق توحش و مرگ ونیستی ودشمن انسانید.
از شما متنفرم،نفرت مطلق.
#مهساامینی
#شهریورسیاه
#اینجا ستاره ها همه خاموشند.
#اینجا فرشته ها همه گریانند.
#فروغ فرخزاد
#چقدر از شما آموختم،
شرافت اخلاقی ، دانش بازیگری ،مهربانی بی مضایقه،
#چقدر حیف ندیدمتان ،وسط اینهمه اندوه ،اندوه رفتن نابهنگامتان دلم را بدرد آورد،دلم گرفته،سخت.
#استادامین_تارخ🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#گرفتن_جان_انسانها به هرشکل وبه هر بهانه ای واز طرف هرکسی #جنایت است.
جانی را که خداداده ست
چرا توبستانی؟
#زن_زندگی_آزادی
#کیان_پیرفلک
#یک شب دوباره مهتاب
به خوابم خواهد آمد ،
وکوچه های تاریک
درنور نقره ای ماه
مارا خواهند برد، تارقص رنگی بادکنک ها
وشادیهای کوچک ولبخندهای سرخوشانه.
یک شب اگر خوابم ببرد!
یک شب ،یک شب ،
من ماه را به خانه ی خوابم میاورم،
وبا داس ماه ،تمام شبانه های غمزده را درو می کنم.
یک شب اگر خوابم ببرد!
تهران _سال بد
#شلاق می زند دمادم
-هجوم حادثه.
ودرد می گزد،
ستون صبوری را.
هوار می کشد به تلخی،
عصب در منگه ی ضربه.
ومی ترکد از رنج،
بند بند حوصله-
-هربارکه بیدارمی شود.
درحافظه ،شبح گنگی
ازنقشِ به خون خفته آزادی،
وخاطره ی عطری
از آن سر آبادی.
درتعفنِ نمورِ سلول
سلولهای له شده
برتوسن سیاه شب سوار می شود.
درهراس شبانه
از پشت میله های پنجره،
خیره می شوم به پیکر فرزندانم.
ومرگ که بی وقفه
چرتکه می اندازد، اینجا برابرم.
وهزار آشویتس داغ تکرارمیشود
دائم درسرم!
#برای_سالِ_حیرت
#مهسا_امینی
#شاملوی بزرگ
جان دلم،نفسم ، زاد روزت مبارک .
روزگاری بی دغدغه سرشار سلامتی،عشق، وشادمانی در کنار المیرای نازنین برایت آرزو مندم.
راه خانه را گم کرده ام.
چهار راهها را گز میکنم،سکوت
میدانهارا دور می زنم، سکوت
درهیاهوی خیابانها ،
درشهر ویلان می شوم ، غرقِ سکوت.
در وطنم گم شده ام،
اعلان کنید!
زنی گم شده است،
زنی بایک روسری .
تهرانِ تابستان
#عزا روی عزا ،اندوه روی اندوه، چه روزگار غریبی ست نازنین.
# عباس معروفی
#سمفونی مردگان
چه حیف !
#سُمیه!
#هایوما،
-میگُم همه ی چراغانه خاموش کردی؟
-نه یوما چراغ طارمی و اتاق عدنان روشنه .
-میگُم یعنی دارُم کور می شُم؟
-خدا اُو روزه نیاره یوما ، میبرمت دکتر خوب میشی.
-نه یوما دکتر میخوام چه کار.
-چقدگٰفتُمت گریه نکن.
«یوماگریه میکند»
-خو توکه هم شروع کردی، یوماعدنان سی اُشیش ساله شهید شده خو بس کُو. جنگ تمُوم شده.
– کو جنگ تمُوم شده؟ په اِی متروپول مگه نریخته، په اِی همه مردم مگه نمردن ، په اِی همه شیون اِ صب برا مُردنِ اِی مردم، عین جنگ نیس؟
ایم جنگه یومافقط خودی زده مون.
«یوما شیله سیاهش را میکشد روی صورتش باسوزوگریه لالایی میخواند»
سمیه بلند میشود به سمت پنجره می رود، ماه درهاله ی خون رنگی از مه وغبار غوطه می خورد ، درقاب پنجره نخلهایِ بی سرِ راست قامت در کنار نخلهایِ بازمانده درغبار وباد انگار مویه میکنند ،آنطرف آسمان ازشعله هایِ گاز آبادان به سرخی میزند، سمیه دستش را روی دهانش می گذارد تاصدای گریه اش خفه شودوهمانجا پای پنجره مچاله می شود.
آرام باخودش :یوما بس کُو موحالُم خوب نیس،دلُم پُوکید.
چهار شنبه ۱۱خرداد سال فروریختن متروپل
#آبادان🖤
#نه_به_جنگ_درهرکجای_جهان
#وقتی گوشهاوچشمهایتان را می بندید وجز منافع کثیف وغیرانسانی خودتان هیچ چیز برایتان مهم نیست وقتی بیماریدوسادیسم آزار وکشتار دارید وانواع اقسام اسلحه های کشتار را می سازید ووقتی انبارهایتان پرشد دنبال جایی می گردید که تا انبار ها سرریز نکرده آن را به حاکمانی احمق تر وجانی تر از خودتان بفروشید تابر سر مردمان بیگناه خود وهمسایه های بیگناهشان خالی کنند ، آرامش مردمان وخواب کودکان جهان را می آشوبید، شهرها را ویران می کنید، تجاوز میکنید ،قتل عام می کنید باعث وبانی آوارگی وفقر، گرسنگی وفحشاءو اعتیاد می شوید، به دروغ روبروی هم می ایستید ودر خفا دست یکدیگر را صمیمانه می فشارید ، شما سیاستمداران دروغگوی دغلکار وشما که خیلیهایتان هنر را از رسالت وقداستش تهی کرده اید ،شما ، بله شماابلهان کور وکر بنیان عصیانی از این دست را میگذارید تا در لحظه ای که خوش وخرم در زرق وبرق هایتان می لولید ،انسانی ناگزیز وعاصی فریاد میلیونها انسان باشددریمن، سوریه، لبنان، کوردستان ،فلسطین ،افریقای ستمدیده وغارت شده ایران ، افغانستان ،اوکراین ووووو،شرم بر شما شرم برشما وسیاستهای بیماروکُشنده شما ، شرم بر هر انسانی که بر طبل جنگ بکوبد ، شرم.
#دراین خانه غریبانه نشستیم.
#دراین خانه غریبانه شکستیم.
#دراین خانه غریبانه گریستیم.
#واین خانه چه خالی و چه تنهاست.
# هوشنگ ابتهاج
#سرتاسر دشت خاوران سنگی نیست.
کزخون دل ودیده برآن رنگی نیست.
#متروپل_آبادان
#قطارمشهد_یزد
#هواپیمای۱۷۶مسافر
#آبان۹۸
#کرونا
#پلاسکو
#سانچی
#زلزله
#سیل
#وووووووووووو
#وگرانی#گرانی#گرانی که چون موسیقی هراسناکی برزمینه زندگی ما وچون شلاقی برگُرده هایمان نواخته شده،
هیچکدام ازاین کابوسهای هولناک ازخاطرمان نمی رود، کابوسهایی عجین شده باخون عزیزانمان.
#آبادان!#آبادان!
تراچگونه به خاطر بیاورم؟
بابویِ گازِ خام
یاماهیان شط؟
تراچگونه به خاطر بیاورم؟
ای سوخته درشعله هایِ سرکشِ خیانت ،
باگیسوان سبز شمشاد درهرم آفتاب؟
یاکوچه باغِ عشق درظهرِ گرم خواب؟
تراچگونه به خاطر بیاورم؟
در #رکس شعله ور
درضجه های مادران داغدار#جنگ،
یا#متروپلِ ویران.
#آبادان #آبادانِ
تراچگونه به خاطر بیاورم؟
زیباترین پاره وطن!
آه… #آبادان آه…ازاین حافظه ی ویران.
خرداد ویران ۱۴۰۱
#وقتی بهارسبز،
درآواروهُرم ِ تفرقه می سوزد،
ورودهای رابطه ،
مردابهای مرده میشوند.
وقتی که هرسراب فریبی
انبوه تشنگان را
به وادی هلاک می برد،
وبرق خنجری به جستجوی پشتی
درقابهای بسته ،
پیوسته پرسه می زند.
وقتی« هجوم هار ِ تسمه
درمسلخِ مسدودِ منجمد
بر پوست وگوشت واستخوانِ عشق
زوزه می کشد»
و« منقار موذی کرکسها،
در جستجویِ طعمه
گودترین نقطه یک مغز زنده را
پیوسته کندوکاو می کند»،
وسبزی کالِ هزاران جوانه
از شاخه های شور
چیده می شود.
وقتی انسانِ له شده
درفضایِ فریبنده سودا
ارواحِ ساده خودرا
به دار می کشند.
وبوی خون تازه ی
یک ماهی کوچک
تمام کوسه هارا
به جانبِ سطحی ترین نقطه اقیانوس
فرمانِ حمله می دهد،
من ایستاده همچنان!
سربندِ سپیدم را سپرده ام
به دستهای باد مهربان
وبند بندم را ترانه ایست عاصی،
که می سُرایم،
باحنجره ی کوچکِ یک انسان.
تهران
عکس:سرکارخانم فریده شهسوارانی