… به تماشا سوگند و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است… … من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد. و به آنان گفتم : در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است که رسولان همه از تابش آن خیره شدند. پی گوهر باشید. لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید… 💎 پی نوشت: من هم مثل خیلی از شما قرنطینه و کرونا رو از سر گذروندم عزیزان… تصویری از من و ابیاتی از سهراب سپهری؛ باشه بهانه ای برای تشکر از مهر و محبت و پیغام های شیرین و احوالپرسی های گرمتون . از ته دل برای دردهاتون درمان برای بی قراری هاتون قرار و برای جسم و جانتون سلامتی و شادی آرزو می کنم… کوچک شما غزل 🤍 @payameraeeart 🙏 #سهراب_سپهری #غزل_شاکری
. : ای دوست این پیراهن است افسار نیست! به یاد شاعر بزرگ و آزاده سرزمینم پروین اعتصامی #پروین_اعتصامی #زن_زندگی_آزادی #عدالت_اجتماعی #مهسا_امینی #حق_انتخاب
❣️ جیران خانوم جان چه خوش است همکاری و همنشینی با تو که شیرینی و هنرمند و تماشایی #پرینازایزدیار #غزل_شاکری #جیران #ملک زاده
… سعی بر این است که لبخند نرود از یادم … عزیزان پیام هاتون خونده شد و به دل نشست ممنونم از این همه لطف و مهر غم نبینین برقرار باشین خنده بشینه و بمونه بر لبانتون که این آرزوی هم ملک زاده هست و هم غزل… 🌹 عکس از دوست عزیز @payameraeeart 🙏💎 #غزل_شاکری #ملکزاده #سپاس
… هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو ، بی باک ترم از شیر✨
… قسم که گاهی بالاتر از سیاهی سپیدی است … #غزل_شاکری #ملکزاده
… در دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرا زیرا برون از دیدهها منزلگهی بگزیدهام … #مولانا #غزل #غزل_شاکری
… شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک توی جنگل های گیلان کودکی ده ساله بودم … #کودکی #فیلم_گلنار #سینمای_کودک #فرشته_طائرپور #کامبوزیا_پرتوی #فرشته_صدرعرفایی #غزل_شاکری #سال۱۳۶۷
… : “ تمامِ درست دنیا توی سرمه تمامِ غلط دنیا پیش چشمم ! “ به قلم احسان جوانمرد به قول امیرکبیر از زبان ملکزاده #سریال_جیران #احسان_جوانمرد #حسن_فتحی #غزل_شاکری #امیرکبیر #ملکزاده
… وقتی با دقت و لذت برادرت رو تماشا می کنی؛ هم به جای خودت هم اونایی که هستن و نیستن دل میدی به قصه های پنهان خانه های قدیمی اش و سراپا گوش و مدهوش می شوی خسته نباشید جانانه به خودش و همکاران بی نظیرش مشتاقانه منتظر مابقی ماجراهاشون هستیم ☘️💎☘️ ممنونم از شرمین عزیز بابت ثبت این تصویر @sherminnaderi 😘 @shiarstudio #علی_شاکری #غزل_شاکری #معماری #قصه #💙
💎 گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار مدتی خاموش خو کن هوشدار … #مولانا #غزل #غزل_شاکری #سکوت
✨ صدا و سیمای “کتایون”خواهم شد به زودی و به همراه گروهی بی نظیر در موسیقی _نمایش ِ هفت خان اسفندیار به تهیه کنندگی و کارگردانی جناب حسین پارسایی @haft_khan_esfandiar #فردوسی 💎
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… اعتراف می کنم دو سه روزی حال و روزم میزان نبود .کلافه بودم و ذهنم شده بود چون کلافی پر گره و سردرگم! دلتنگ بودم و بی خواب … دلم می خواست دنیا در آغوشم بگیرد و کمی مرا لوس کند صبح قبل از آن که عزیز دیگری را هم به خاک بهشت زهرا بسپاریم اول به دیدار مزار مادر رفتم… بعد سیاه پوش به سر کار برگشتم و بعد از آن گیج و خسته به دعوت رخشان بنی اعتماد عزیز خودم رو به محل اجرای کنسرت گروه نیک آوا رساندم “ و معجزه اتفاق افتاد …” به خودم آمادم و دیدم ذوب در حال و ساز و آواز عزیزانی شدم که هرکدام به نوعی کم توان بودند اما بسیار پر توان تر و رها تر و جاری تر از منِ امروز! یادم رفته بود که بین دلتنگی ها و صدای آه های از ته دل و تصویر روزهای خاکستری هم باید نور را دید و صدای زندگی را شنید ،با ضربانش هماهنگ شد و به سازش تا جای ممکن زیبا رقصید گاهی بیش از این از دست ما برنمی آید و همین خودش خیلی است ،خیلییییییی… خلاصه که برایشان پا کوفتم ،دست زدم ، سوت زدم و جیغ و هورا کشیدم ، روی دو زانو رنگ گرفتم و اگر میشد به روی صحنه میرفتم ،هم آواز شان می شدم و روی ماه تک تکشان را می بوسیدم که چه ساده و صمیمانه نتیجهٔ تلاش و حال و احوال خوبشان را با ما تقسیم کردند و به یادم آوردند که قرار نیست دنیا لوسمان کند و به ساز ما برقصد …که باید داشته ها و نداشته هایمان را بجا بیاوریم، که باید از حرکت نمانیم ،که باید تا عمری هست به کیفیت زندگی کنیم… خب پاشو غزل پاشو خودت رو لوس نکن پاشو و به جای خودت و حتی عزیزانی که نیستند به رقص آ زیباتر از قبل ✨ … پی نوشت: گوشه ای از اجرای ترانهٔ فیلم مردی که زیاد میدانست توسط دوستان شیرین و شاداب امشب من ترانه ای پر معنا که وقتی خیلی کوچک بودم مادر ِفرشته ام در آشپزخانه به وقت آشپزی یا شستن ظرف ها زمزمه می کرد من و عسل و علی هم محو شنیدن صدای خش دار و لطیف اش میشدیم. ❤️ … When I was just a little girl I asked my mother, what will I be Will I be pretty? Will I be rich? Here’s what she said to me … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be … When I grew up and fell in love I asked my sweetheart what lies ahead? Will we have rainbows day after day? Here’s what my sweetheart said … Que sera, sera Whatever will be, will be The future’s not ours to see Que sera, sera What will be, will be …
… بر اسب تن ملرز سبکتر پیاده شو پرش دهد خدای که بر تن سوار نیست … اندیشه را رها کن و دل ساده شو تمام چون روی آینه که به نقش و نگار نیست 💎🤍💎 #مولانا #غزل #غزل_شاکری
… این سرزمین را به آغوش مادرانش برگردانید فقط یک روحیهٔ رئوف و مادرانه است که می تواند همه فرزندانش را از هر قوم و نژاد و قبیله ای با هر اعتقاد و مذهبی و با هر جنسیتی یکسان بجا بیاورد یکسان دوست بدارد و به وقت آشوب بر آتش دل مردمانش ،آب بریزد نه خون ! … ببینید بشنوید بپذیرید بجا بیاورید #مردم #زن_زندگی_آزادی #عدالت_اجتماعی #تدبیر
🔥 با جگری سوخته می نویسم: به احترام هرآنکه در طول تاریخ مجازاتش تناسبی با کرده اش نداشت 🩸 خونش به گردن کسی ماند و رفت… #عدالت_اجتماعی #عدالت_قضایی #خیلی_ها
… میبرزند ز مشرق شمع فلک زبانه ای ساقی صبوحی درده می شبانه عقلم بدزد لختی چند اختیار دانش هوشم ببر زمانی تا کی غم زمانه گر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کن ور تیر طعنه آید جان منش نشانه گر می به جان دهندت بستان که پیش دانا ز آب حیات بهتر خاک شرابخانه آن کوزه بر کفم نه کآب حیات دارد هم طعم نار دارد هم رنگ ناردانه صوفی چگونه گردد گرد شراب صافی گنجشک را نگنجد عنقا در آشیانه دیوانگان نترسند از صولت قیامت بشکیبد اسب چوبین از سیف و تازیانه صوفی و کنج خلوت سعدی و طرف صحرا صاحب هنر نگیرد بر بی هنر بهانه 💎 #سعدی #غزل