خواهر من
کاش می توانستم بگویم؛
هر جور دِلت خواست بپوش
هر جور دلت خواست فکر کن
هر جور دلت خواست اظهار نظر کن
و هر جور که دلت خواست زندگی کن ؛
هر جا که رفتی با آرامش برو .
کاش میتوانستم بگویم
تمام مردان این سرزمین برادران تواند و
اگر کسی داخل یا خارج از خانه به شأن تو احترام نگذاشت هراسی به دلت راه نده ؛ « هر جور دلت خواست » باش ، چون دَستش به تو نمی رسد مگر در صورتی که تا آخرین قطره خونِ تَنِ تماممان زیر پوتین هایشان باشد .
کاش و کاش و کاش…
کاش میتوانستم بگویم دیگر نه خواهری و نه برادری را بیگناه از دست نخواهیم داد…
کاش میدیدم آن روزی را که ما ( مَردان ) فقط در صفحه های مجازیمان شلتاق نمیکنیم و هشتگ نیستیم !
کاش چشمم به جمال لحظهای روشن میشد که ما برای مادران ، خواهران و کسانی که دوستشان داشتیم « مَرد » بودیم ، از آن نوع که شما دلتان می خواست .
خواهرم
کاش
این
کاش
از دایرهی
واژگان
این
دیار
برای
همیشه
حذف
میشد.
۱۴۰۱/۶/۲۷
#ژینا_امینی
ما گر زِ سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم
@yaghii_series
@mohammadkart
@seyedmaziarhashemi
📷 : @majidtalebi
دیگر دلم طاقت نیاورد
سکوت امانم را بریده،
آخر امروز
چهلم خواهرم است و سوم، هفتم و سالگرد خواهر برادرهای دیگرم …
تسلیت نگویم دق میکنم .
.
چون دیگر از فردایمان هم مطمئنم نیستیم؛
همین حالا باید بگویم « ژینا » ترجمهی جدید خرد جمعی شد و بسیار معانی دیگر که در این مقال نمی گنجد.
اما دوست دارم به روزی امیدوار باشم که با این معانی زندگی کنیم ،چیزی که امروز دانش آموزان و دانشجویان شریفمان به ما درس می دهند را در کتاب ها بنویسند و در کلاس ها بخوانند.
.
ختم کلام؛ من علی شادمان، یکی از فرزندان ایران و ایلام عاشق این خاک هستم.
اگر وجودی هم دارم تا آخرین نفس فدای مردم شجاع سرزمینم میکنم .
و
و
و
در این روزها خوب دیدم و امیدوارم خوب دیده باشید که سکوت من و امثال من تاثیری در فروکش خرد و خشم جمعی نداشته و ندارد.
#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#آبان
چهارم آبان ماه هزار و چهارصد و یک
امروز سی و پنج روز شد که نیک یوسفی در بند است.
جرمش؟!
عشق به سینما و میهنش.
عاقبتش؟!
عاقبت همهی ما
.
#نیک_یوسفی_را_آزاد_کنید
#فیلمساز_مجرم_نیست
#تدوینگر_مجرم_نیست
#جای_هنرمند_زندان_نیست
#نیک_یوسفی
.
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
.
کودکی؟
کدام کودکی؟
جوانی؟
کدام جوانی؟
زندگی؟
کدام زندگی؟
همان که به نامِ خدای رنگینکمان قایقش را به آب میانداخت؟
همان که خمیر نان را روی دستانش میرقصانْد؟
همان که با برادر غریبش به پیادهرَوی رفت
و برنگشت؟
همان که به میله بسته شد؟
همان که به گلوله گرفته شد؟
همان که با موتور از رویش رد شدند؟
همانکهمانکهمانکه«همان» …!؟
هر یک از این ه«ما»ن هایِ کودک و جوان و میانسال و مُسن که رفتند و برنگشتند، همهی رفتگانِ بیبرگشتِ این روزها، تکهتکهی روح ما بودند و هستند که همچون دَدان به جانشان افتادهاید …
فقدان کدامشان را تسلیت بگویم؟
راستش با جگر آتشگرفتهام باید بگویم دیگر هیچ کدام …
اینان که میبینم خرمندتر، شجاعتر، شریفتر و پیشرو تر از آنند که به دلسوزی و ترحم و آرزوی مغفرت کسی نیاز داشته باشند؛ فقط از پروردگار میخواهم به خانوادههایشان صبر دهد.
زندگی هر نسلی از این خاک که به ناحق رفت،
به حق پَسَش میگیریم؛ روسیاهیاش بماند برای آنها که از روحِ خدا ترسی نداشتند و ندارند.
از کدام شهر و کجای ایران (تو بخوان نقشهی ایران) چه بگویم؟ چشمانم همه را سفید میبیند،
آنقدر سفید که به قرمز و حتی سبز میماند.
چه لالهها بدمد از دِل زیبای این خاک،
چه رقصها باید کرد و چه شعرها باید سرود و چه سرودها باید خواند و چه داستانها باید نوشت …
صدای «حق»خواهیِ معترضینِ این روزها،
صدای کاردْ روی استخوانهایمان، حالا طنیناندازِ زیباترین سمفونیِ زمانه است؛ سرمستم از شنیدنش.
سراپایم ناسور و خَش«ما»خشم است، اما از آن خَشمهای خوب، این زخم را هِی میکَنم که تازه باشد، دوست دارم جایش بماند، ببینم تا کجا نمک دارید…
۱۴۰۱/۸/۲۶
#آبان
« تکمیل شد »
اتحاد یار ، با یاران خوش است
پای معنی گیر ، صورت سرکش است
سال ۱۴۰۱
سه پرونده محکوم به اعدام
را به کمک شما
با اتحاد و همدلی به ثمر نشاندیم
سه جان را نجات دادیم
…
چندی پیش با خانم جبارزادگان صحبت پرونده ی دیگر شد ، جانی دیگر ، پس از بررسی موشکافانه و دقیق هیئتی متخصص مطمئن شدیم؛ علیرضا هشت سال است بخاطر کار نکرده و فقط و فقط حضور در صحنه ی جرم محکوم به اعدام شده ، علیرضا متهم ردیف دوم این پرونده است که بخاطر نداشتن شاهد برای کار نکرده محکوم به اعدام شده .
با خودمان کلنجار می رفتیم که در این اوضاع اقتصادی چگونه می شود
از مردم کمک مالی خواست !
حقیقت بسیاری از هم صنفی های خودم هم به دلیل شرایط ، و کار نکردن های اجباری یا اختیاری تحت فشار اقتصادی جدی هستند .
اما خب صحبت «جان» در میان است ، باور کنید بار های قبل فیش های واریزی را در دایرکت می دیدم ، از ۳ هزار تومان داشتیم تا ارقام میلیونی اما بیشتر معتقدم با برکت همان ۳ هزار تومان ها هر سه پرونده به خوشی تمام شدند .
کنار هم باشیم
دست در دست هم
شانه به شانه اولین پرونده ی سال ۱۴۰۲ را ، یک جان دیگر ، را به آغوش امن خانواده ای بازگردانیم .
مگر می شود نتوانیم !؟
« ما » دَرد مشترکیم …
پ.ن : مبلغ مورد نیاز ۸۰۰ میلیون تومان
پ.ن دوم : لطفن در باز نشر این متن و اطلاع رسانی در مورد این پرونده مارا یاری کنید . شک ندارم خیلی زود خبر آزادی علیرضا ونجاتش از اعدام را جشن خواهیم گرفت .
پ.ن سوم : شماره ها ( کارت و شبا ) را در تاریخ ۲۲ خرداد ماه پاک کردم ، کارمان جواب داد و مبلغ مورد نیاز ظرف ۲۴ ساعت تکمیل شد .
@madardemoshtarekim
@farkhonde.jabbarzadegan53
« تکمیل شد »
نمیدانم چه بگویم و از کجا شروع کنم و به کجا ختم کنم .
تنها کار مثبتی که در این روزها می توانم انجام دهم تلاش برای تمرینِ اتحاد است، اتحادی که امروز چه باشکوه و زیبا به آن رسیدهایم. اما در این روزهای تلخ و شیرین، دوشادوش هم جنسِ دیگری از اتحاد را پیش بردهایم و دو جانِ عزیز را از اعدام هایی که اولیای دم آن، رضایت به دریافت دیه کرده بودند با همت شما باز پس گرفتیم و ختم بخیر کردیم و نگذاشتیم خانوادههای داغدارِ این سرزمین بیشتر بشوند. چند روز پیش با کمک یکدیگر این کار را انجام دادیم ، چند ماه پیش هم همینطور . دو روز پیش صحبت پرونده ی دیگری شد با من ، در حادثه ای خانوادگی و بی قصد در انجام و ارتکاب به عمل قتل . من هر دو خانواده را می شناسم بسیار محترم هستند ، قاتل تنها فرزند ذکور مادر و پدر عزیزش است و چهار سال است که در زندان به سر می برد و چند بار هم تا پای چوبه ی دار رفته. ازمبلغ «دومیلیارد و سیصد میلیون تومان »، تا کنون مبلغ «هشتصد میلیون تومان» جمع آوری گردیده ….
تعجیل در جمع آوری مبلغ۱/۵میلیارد تومان میتواند بازگشت یک جوان دیگر به آغوش خانواده را ارمغان آورد تا شاید کمک حال پدر و مادری آشفته احوال و بیمار باشد…
میدانم و میدانم و میدانم چه اوضاعیست و فشار اقتصادی آن هم نزدیک نوروز چقدر زیاد ، اما ایمان دارم با قطرههای مهر « ما » می شود عیدی زیبایی به یک خانواده دیگر داد .
شماره هایی که مینویسم متعلق به فرشته نازنینمان است که چند ماه پیش به مدد ایشان و همت شما یک مادر را نجات دادیم ، بُزُرگ من خانوم فرخنده جبار زادگان .
پس از جمع آوری مبلغ و واریز آن به حساب دادگستری و گرفتن رضایت اولیای دم و ختم بخیر شدن این ماجرا، تمام اسناد قابل پیگیری را برای شما در همین جا منتشر میکنم .
چشم امید مادران و پدران چشم انتظار، به دستهای بخشندهی ماست. در مقابل جانها و جوانهای بسیاری شرمندهایم و عزادار، اما به قول آن شیرین سخن:
… و گر مراد نیابم، به قدرِ وسع بکوشم …
◦
.
پ.ن: با بازنشر و به اشتراک گذاشتن این متن، میتوانیم به جمع آوری این مبلغ سرعت ببخشیم. ایمان دارم که امروزِ پر امیدِ ما، ثمرهی همین همدلیهاست.
پ.ن دوم : شماره ها را در تاریخ هفت اسفند برداشتم زیرا که کارمان جواب داد و مبلغ تکمیل شد .
دیدار غریبی بود
خود را جا دادم بینشان که باشم ، که ببینم و بشنوم و آنها مرا نبینند. بیشتر از پیشتر ها ، بابا و رفقای بابا ساعتی رفتند سالهای ۶۳،۶۴،۶۵ …
حسین بن ریزی از مهم ترین دیدهبانان جنگ هشت ساله و معاون قرارگاه تاکتیکی .
مجروحیتش؛ رقصِ ترکِشهاست در جسم و روح و روانش …
چه مجروحیت عجیبی…
با عمو عبدالله صفاییپور نازنینم بعد از « کربلای یک » یکدیگر را در آغوش می گیرند و خمپاره کنارشان می خورد پیشانی عبدالله زخم و تَرکش در جمجهی حسین می نشیند …
هزار حرف زدند ، از خاطراتشان ، فقط گوش بودم باید یادم بماند چه ها گفتند از دیروزشان و امروز ، باید خیلی یادم بماند ، خیلی … این نگاههای بابا باید یادم بماند…
باهم گفتند و خندیدند و خواندند و رقصیدند و گریستن و در آخر حسین خان جملهای گفت که جانم را لرزاند …
گفت : آه جبهه، کو برادران من …
#آه_جبهه_کو_برادران_من
خانه سینمای ایران
در اعتراض به ادامه خشونت ها علیه مردم ایران و به دلیل احضار و بازداشت پی در پی اعضاء خود هشدار می دهد در صورتی که تهدید ها و بازداشت ها پایان نیافته و سینماگران باز داشت شده آزاد نشوند از اعضاءخود خواهد خواست دست به اعتصاب زده، از همکاری با پروژه های سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن کنند.
در چند روز گذشته علی رغم رایزنی های خانه سینما و اعلام پیگیری سازمان سینمایی برای آزادی سینماگران نه تنها نتیجه ای بدست نیامد که منجر به احضار ها و بازداشت های جدیدی هم شد.
خانه سینما اتهام هایی نظیر «اقدام علیه امنیت ملی» ، «تشویش اذهان عمومی» ، «نشر اکاذیب» و
«همراهی با رسانه های بیگانه» ، که به سینماگران منتسب می شود را غیر واقعی دانسته و معتقد است سینماگران تنها تاوان مدیران کار نا بلد را می دهند که در این سالها امکان گفتگو و مکالمه واقعی با مردم را ایجاد نکرده اند.
زندان جای هنرمند نیست و هیچ کس (مردم) به دلیل ابراز عقیده نباید در زندان بماند .
جامعه اصناف سینمایی ایران دلسوزانه می خواهد تا فشار و تهدید از مردم ایران برداشته شده و حاکمیت خود را پاسخگوی معترضین کند .
#خانه_سینما
#خانه_مردم
#مردم_سرزمینم_ایران
#فرزندان_سرزمین_ایران
پ.ن : هنرمند از مردم است و صدایش ؛ صدای مردم
والسلام …