Home Actor Ali Shadman HD Instagram Photos and Wallpapers June 2023 Ali Shadman Instagram - دیدار غریبی بود خود را جا دادم بین‌شان که باشم ، که ببینم و بشنوم و آن‌ها مرا نبینند. بیشتر از پیشتر ها ، بابا و رفقای بابا ساعتی رفتند سالهای ۶۳،۶۴،۶۵ ... حسین بن ریزی از مهم ترین دیده‌بانان جنگ هشت ساله و معاون قرارگاه تاکتیکی . مجروحیتش؛ رقصِ ترکِش‌هاست در جسم و روح و روانش ... چه مجروحیت عجیبی... با عمو عبدالله صفایی‌پور نازنینم بعد از « کربلای یک » یکدیگر را در آغوش می گیرند و خمپاره کنارشان می خورد پیشانی عبدالله زخم و تَرکش در جمجه‌ی حسین می نشیند ... هزار حرف زدند ، از خاطراتشان ، فقط گوش بودم باید یادم بماند چه ها گفتند از دیروزشان و امروز ، باید خیلی یادم بماند ، خیلی ... این نگاه‌های بابا باید یادم بماند... باهم گفتند و خندیدند و خواندند و رقصیدند و گریستن و در آخر حسین خان جمله‌ای گفت که جانم را لرزاند ... گفت : آه جبهه، کو برادران من ... #آه_جبهه_کو_برادران_من

Ali Shadman Instagram – دیدار غریبی بود خود را جا دادم بین‌شان که باشم ، که ببینم و بشنوم و آن‌ها مرا نبینند. بیشتر از پیشتر ها ، بابا و رفقای بابا ساعتی رفتند سالهای ۶۳،۶۴،۶۵ … حسین بن ریزی از مهم ترین دیده‌بانان جنگ هشت ساله و معاون قرارگاه تاکتیکی . مجروحیتش؛ رقصِ ترکِش‌هاست در جسم و روح و روانش … چه مجروحیت عجیبی… با عمو عبدالله صفایی‌پور نازنینم بعد از « کربلای یک » یکدیگر را در آغوش می گیرند و خمپاره کنارشان می خورد پیشانی عبدالله زخم و تَرکش در جمجه‌ی حسین می نشیند … هزار حرف زدند ، از خاطراتشان ، فقط گوش بودم باید یادم بماند چه ها گفتند از دیروزشان و امروز ، باید خیلی یادم بماند ، خیلی … این نگاه‌های بابا باید یادم بماند… باهم گفتند و خندیدند و خواندند و رقصیدند و گریستن و در آخر حسین خان جمله‌ای گفت که جانم را لرزاند … گفت : آه جبهه، کو برادران من … #آه_جبهه_کو_برادران_من

Ali Shadman Instagram - دیدار غریبی بود خود را جا دادم بین‌شان که باشم ، که ببینم و بشنوم و آن‌ها مرا نبینند. بیشتر از پیشتر ها ، بابا و رفقای بابا ساعتی رفتند سالهای ۶۳،۶۴،۶۵ ... حسین بن ریزی از مهم ترین دیده‌بانان جنگ هشت ساله و معاون قرارگاه تاکتیکی . مجروحیتش؛ رقصِ ترکِش‌هاست در جسم و روح و روانش ... چه مجروحیت عجیبی... با عمو عبدالله صفایی‌پور نازنینم بعد از « کربلای یک » یکدیگر را در آغوش می گیرند و خمپاره کنارشان می خورد پیشانی عبدالله زخم و تَرکش در جمجه‌ی حسین می نشیند ... هزار حرف زدند ، از خاطراتشان ، فقط گوش بودم باید یادم بماند چه ها گفتند از دیروزشان و امروز ، باید خیلی یادم بماند ، خیلی ... این نگاه‌های بابا باید یادم بماند... باهم گفتند و خندیدند و خواندند و رقصیدند و گریستن و در آخر حسین خان جمله‌ای گفت که جانم را لرزاند ... گفت : آه جبهه، کو برادران من ... #آه_جبهه_کو_برادران_من

Ali Shadman Instagram – دیدار غریبی بود
خود را جا دادم بین‌شان که باشم ، که ببینم و بشنوم و آن‌ها مرا نبینند. بیشتر از پیشتر ها ، بابا و رفقای بابا ساعتی رفتند سالهای ۶۳،۶۴،۶۵ …
حسین بن ریزی از مهم ترین دیده‌بانان جنگ هشت ساله و معاون قرارگاه تاکتیکی .
مجروحیتش؛ رقصِ ترکِش‌هاست در جسم و روح و روانش …
چه مجروحیت عجیبی…
با عمو عبدالله صفایی‌پور نازنینم بعد از « کربلای یک » یکدیگر را در آغوش می گیرند و خمپاره کنارشان می خورد پیشانی عبدالله زخم و تَرکش در جمجه‌ی حسین می نشیند …
هزار حرف زدند ، از خاطراتشان ، فقط گوش بودم باید یادم بماند چه ها گفتند از دیروزشان و امروز ، باید خیلی یادم بماند ، خیلی … این نگاه‌های بابا باید یادم بماند…
باهم گفتند و خندیدند و خواندند و رقصیدند و گریستن و در آخر حسین خان جمله‌ای گفت که جانم را لرزاند …
گفت : آه جبهه، کو برادران من …
#آه_جبهه_کو_برادران_من | Posted on 08/Mar/2023 00:52:48

Ali Shadman Instagram – الهی نوروزمون پیروز بشه
و
سال نو مون مبارک ایلام
Ali Shadman Instagram – « تکمیل شد »
نمیدانم چه بگویم و از کجا شروع کنم و به  کجا ختم کنم .
تنها کار مثبتی که در این روزها می توانم انجام دهم تلاش برای تمرینِ اتحاد است، اتحادی که امروز چه باشکوه و زیبا به آن رسیده‌ایم. اما در این روزهای تلخ و شیرین، دوشادوش هم جنسِ دیگری از اتحاد را پیش برده‌ایم  و دو جانِ عزیز را از اعدام هایی که اولیای دم آن، رضایت به دریافت دیه کرده بودند با همت شما باز پس گرفتیم و ختم بخیر کردیم و نگذاشتیم خانواده‌های داغدارِ این سرزمین بیشتر بشوند. چند روز پیش با کمک یکدیگر این کار را انجام دادیم ، چند ماه پیش هم همینطور . دو روز پیش صحبت پرونده ی دیگری شد با من ، در حادثه ای خانوادگی و بی قصد در انجام و ارتکاب به عمل قتل . من هر دو خانواده را می شناسم بسیار محترم هستند ، قاتل تنها فرزند ذکور مادر و پدر عزیزش است و چهار سال است که در زندان به سر می برد و چند بار هم تا پای چوبه ی دار رفته. ازمبلغ «دومیلیارد و سیصد میلیون تومان »، تا کنون  مبلغ «هشتصد میلیون تومان» جمع آوری گردیده ….
تعجیل در جمع آوری مبلغ۱/۵میلیارد تومان می‌تواند بازگشت یک جوان دیگر به آغوش خانواده را ارمغان آورد تا شاید کمک حال پدر و مادری آشفته احوال و بیمار باشد…
میدانم و میدانم و میدانم چه اوضاع‌یست و فشار اقتصادی آن هم نزدیک نوروز چقدر زیاد ، اما ایمان دارم با قطره‌های مهر « ما » می شود عیدی زیبایی به یک خانواده دیگر داد .
شماره هایی که می‌نویسم متعلق به فرشته نازنینمان است  که چند ماه پیش به مدد ایشان و همت شما یک مادر را نجات دادیم ، بُزُرگ من خانوم فرخنده جبار زادگان .
پس از جمع آوری مبلغ و واریز آن به حساب دادگستری و گرفتن رضایت اولیای دم و ختم بخیر شدن این ماجرا، تمام اسناد قابل پیگیری را برای شما در همین جا منتشر میکنم .
چشم امید مادران و پدران چشم انتظار، به دستهای بخشنده‌ی ماست. در مقابل جانها و جوانهای بسیاری شرمنده‌ایم و عزادار، اما به قول آن شیرین سخن:
… و گر مراد نیابم، به قدرِ وسع بکوشم …
    ◦
.
پ.ن:  با بازنشر و به اشتراک گذاشتن این متن، می‌توانیم به جمع آوری این مبلغ سرعت ببخشیم. ایمان دارم که امروزِ پر امیدِ ما، ثمره‌ی همین همدلی‌هاست.
پ.ن دوم : شماره ها را در تاریخ هفت اسفند برداشتم زیرا که کارمان جواب داد و مبلغ تکمیل شد .

Check out the latest gallery of Ali Shadman