خاطرات بازداشت و زندانم🕊️
بالشت نبود ، موکت زرد نازک ، تن خوابم.
سلول تنگ و نمورسرد ، بی روزنه ، بی پنجره ، نور سلول ، رنگ قصه « آبشوران » بود . هذیان میگفتم .
زندانبان بی حوصله بود .
بر گفتگویم هی نقطه میگذاشت . چفت در سلول رو انداخت ، رفت .
شامگاه برگشت .
پرسید ، این ماه در هذیانت از کجا آمد ؟
آرام گفتم : از چشم بندی که بر چشمانم بسته شد
بند ۲۰۹ /زندان اوین /سلول ۴۲
۲۹ آبان ۱۴۰۱ /ساعت ۱۲:۲۰ دقیقه هفت یا نه نفر ریختن تو خونه .
خشت خشت عمارت بازیگری را رو پای خودم و به زیباترین روش ساختم ، بدون ضوابط و روابط و دورهمی ها و تجارت های سنگین با پول های نامعلوم در سینما .
و بعد از بیست و چهار سال خلقت و کار ، کلید این عمارت باشکوه مستقل را به دریای بزرگ میاندازم . بیست و چهار سال خدمت عاشقانه .قلب همه شما مردم عاشق و مهربان سرزمینمان را میبوسم .
تهران / ایران
🖤🕊️
و من در اندوه مادران و داغ فرزندان حل شدم
تقدیم به قلب های عاشق ایران
ترانه : دردا
آهنگساز :سعید آذر
شعر:پدرام پاریزی
تنظیم :اشکان عرب
میکس و مستر : مهدی کریمی
گیتار : بهروز میرزایی
اواز :هنگامه قاضیانی
#ترانه #شعر #آواز #سینما #تاتر#مترجم #فلسفه #قصه #ایران #سرزمین_مادری #موسیقیدان #تنظیم #میکس #انسانیت #عشق #ارواح_حامی
عکس /کاور/رضا قاضیانی
@rezaghazianiphotography
موسیقی در کانال تلگرام و یوتیوپ کامل تقدیم شما هم قبیله های عاشقم⌛️🎬🎼🕊❤️
@film_news🎬🎼
@hengamehghaziani @rezaghazianiphotography @ali_sendani
ترانه : بی قراری
اون روز مادرم گفت ، اروم بشین ، دستت رو دستت بذار و لبخند بزن .
سالها از این عکس میگذره ، اما من هیچوقت نخواستم دست روی دست بگذارم و تماشگر باشم.
#صبر #کودکانه #عکاسی #زمان #سینما #موسیقی #تاتر #هنگامه_قاضیانی
@hengamehghaziani
@rezaghazianiphotography
زیبایم تولدت مثل نت های این آهنگ برایم نور آورده. روزی که به دنیا آمدی در سرنوشت من بودی ، به این حس ایمان و ایقان دارم . این قاب ، این تصویر ، سالها رویاپردازی من بوده که دختری شانه به شانه پسرم راه برود .آگاه باشد و رها٫ از بند آرزوهای بادبادکی، و چه زیبا،خدای عادل، تورا به ما هدیه کرد . کنار هم زیباترین لحظات رو زندگی کنید .آرام جان منید .
گلاره قشنگم تولدت ، تولد روشنايیها. 💌🧿
🎼 Ave maria – tarja turunen💎 Orange County, California
نگران نباشید
بخشش شما باعث نمی شودانسانهای مقابل شما، با عواقب رفتارشون رو به رو نشوند .
زخم ها حافظه دارند
پس از خوب شدن هم به یاد می آورند …
هشت ساله بودم .
عکاسی /کاووس
برادر
در سرسرای گرد قلبم که آجرهایی سرخ رنگ دارند ، بی وقفه راه میرفتم و دور دنیا را چندین بار گشتم . آن گاه با این اطمینان خاطر برگشتم که هیچ چیز از این حیاط کوچک که گل های سرخ خسته اش، سرها را به نرده های پلکان تکیه می دهند و رنگ آبی گلهای ادریسی اش ، مانند پانویس زیر صفحه یک کتاب از هشیاری می درخشد، بزرگتر نیست .
بین من و دنیا ، حصاری وجود داشت ، که روی آن فرشته ای که در دست چپ یک گل ادریسی و گوله برف آبی رنگ داشت ، حامی بود
اسیر گهواره /بوبن
برادر . امروز اومد دیدنم . بعد پرواز بابا ، هروقت میاد ، عطر حضورش مثل بابا هست . حتی نگاهش. یاد روزایی افتادم که خیلی بچه بود ، برای اینکه خوابش ببره ، براش کتاب میخوندم ، امروز من سر روشونه اش میذارم
@rezaghazianiphotography 👑🎼☀️
عکس اول /بیست و چهارم شهریور هزاروچهارصد( من سرم رو شونه اوست )
عکس دوم / خرداد (هزاروسیصد و پنجاه و هفت) من دستم رو شونه رضاست )
💗موسیقیی که ، جفتمون دوسش داریم🎼🎬
جای نفسم ، پسرم ، عشقم، خواهرمون ، تو عکس، خالیه ☀️☀️💗
🎶🎼💎💫/Alta gracia / oscar harris
موسیقی رو به درخواستتون گذاشتم تو کانال تلگرامم 💗
#برادر #رضاقاضیانی #هنگامه #خانواده #عشق #موسیقی #هنر #عکاسی
:
فیلم سینمایی:
برادرم خسرو 🎬🎼
میترا …..
پدر به خوابم آمد ، کاغذی داد به دستم
نوشته بود : در تو بیقراری هایی هست و راههایی که باید آنها را به اتمام برسانی . گفتم : اگر سعادت مرگ فرصت دهد چشم پدر
شعر / هیهات
خواننده :محمدرضا فروتن
ترانه سرا : اندیشه فولاوند
اهنگساز : کارن همایونفر
@mohammadrezaforoutan 🎼🎬
@karenhomayounfar 🎬🎼
@andishehfouladvand 📖🖊🤍🎬
@ali_sendani 🤍🎬
پرده را کنار میزنم ، در راهروی یکی از قطارهای زمان حکومت لنین .
اتاق خواب لنین خالیست . کابین ها خالیست. سکوت ، زمان را میبلعد .به راهرو برمیگردم . پرده رو کنار میزنم .
میگه تکون نخور ، بذار ثبت کنم این لحظه رو .
ازکابوس تاریخ بیدار میشم .
فرشته آنائیل اروم لبخند میزنه ، میگه « هنگامه » تو که میدونی کجا اومدی ؟ اینجا زمین هست و هزار تاریخ و قصه .
به آغوش موسیقی پناه بردم در خوابم .
پری شدم در باد
به آغوش داستانی پناه بردم در خوابم
موج دریا شدم
به آغوش تابلو نقاشی ای پناه بردم در خواب
روشنایی ستیغ کوه شدم
به اغوش شهامت پناه بردم بیدار شدم
@rezaghazianiphotography
۱۳۹۶ پاییز
🎼▶️🛎🔵📽 My Brightest Dimond – She Does Not Brave The War🎼
روح همیشه حامی ، پدر
پسرم ، با عشق ورزیدنت ، با حرمتت ، مفهومواقعی عشق را ترجمان بودی .
ا
تجربه مادر بودن رو از تو دارم پسرم.
خوشحالم در وجودم رشد کردی و به دنیام پا گذاشتی .روزهایی گذشت که خدا داند و تو و من و زمین ، و ادامه راه .
اما ما با هم از دریای بلند عبور کردیم و ادامه میدیم .
بمونی برام
چیزهای زیادی ازت اموختم و میاموزم .
صبر و سکوت تو ایجاز است ، حرمت ، عشق واقعی و مبارزه بر علیه ناامیدی در تو باشکوه است . عشق بهم میدی و سرشارم .
باعث شدی امروز روز من باشه و باز خودم رو مرور کنم ، چه ماموریت غریب و عاشقانه بی شرطی بود وهست.
موفقیت هات پابرجا خوش قلب ،
دلتنگت ♥️✨♥️
خواب میبینم ، تمام رفتگان برگشته اند و این مسافران دریا می روند تا خبر خوش بدهند . زنگ در زده میشود . از خواب بیدار میشوم . همش رویا بود . دست واقعیت را از روی بغضم برمیدارم نه رویا نبود واقعیت بود …
بیاد درگذشتگان کشتی سانچی
فیلم سینمایی : روبان سفید
کارگردان : میشائیل هانکه
آنها قادرند همه چیز را در محاسبات خود وارد کنند ، جز آمرزش
به همین دلیل محاسباتشان بیهوده ست
اگر این فقط داستان زندگی من بود بی گمان برایت تعریف نمی کردم
حالا مثال انسانی زمستانهای بیشتری را پشت سر بگذارد ، چندان که این زمستانها چون برفی سنگین بالای سر او کمان کنند ، از این چه حاصل ؟!!!! این داستان کل حیات است که ارزش دارد و بیانش در اوج رنج زیباست
شب تولد چهل سالگیم پدرم پر کشید ، عدد تولدش با تولد من یکی شد ، سی اردیبهشت امسال ، او ده ساله میشود( ده سال میگذرد ) و من پنجاه ساله ، اعداد هم حقیقیند هم غیر واقعی ، لباسی بر جسم
از صدای بمبی که در خیابان اندیشه تهران افتاد ( زمان ثبت این عکس) تا صدای اژیر قرمز از رادیو همیشه روشن تا صدای مردی که میگفت : حمله هوایی شروع شد 🔺🔻
سالها صدای اون مرد در گوشم بود حتی وقتی صلح شد و چسب های رو پنجره ها کنده شد و روزهای سخت عبور از تاریخ ، سفوط هواپیمای اوکراین ، تا تعطیلی جهان
تا صدای دستفروشان ، مردان و زنانی که با حساب های خالی امروز در قرنطینه هستند
این صداها را بیاد میسپارم تا اگر سعادت مرگ فرارسد و در یک صدم از ثانیه چشمها و صدا تهی شوند
فقط یاد آن کودک کنم که تنش زخمی ترکش بود با آن جثه کوچک و گفت : اگر بمیرم همه چیو به خدا میگم ……….
ممنون «فروغ قجابگلو » عزیز رفیق، دیشب یاد این کودک کردی و به من هم یاداوری کردی.. آموختم فراموشی ما تازیانه سنگینیست بر پیکر روح خودمان.
دوست داشتم پیش از انکه دیر شود بنویسم براتون
که هیچکس نمی داند چه روز ، چه ساعت و در کجا روحش پر میکشد از زمین ، پس با امیدواری واقعی باید فکر کرد همیشه روز آخر است
در این روزها امرزش دیگران و خودمان قلبمان را روشن میکند ، به ما قدرت میبخشد ، تفاوت هارا دریابیم و سعادت شخصی رو نفس ببخشیم
آنچه را که اسیر میکنیم ، مارا در زندان فراموشی نگاه میدارد … هنگامه /ق
یازده فروردین هزارو سیصد و نود و نه ۹
عکاس : اتلیه کاووس
ده سالگی /روزهای جنگ ✏️✉️⏰🌍💙دوستتون دارم
موسیقی
Dawn Chorus/ Thom Yorke.
اتاق گریم/همگناه /پاییز سرد
مودیلیانی:
وقتی روحت را شناختم چشمانت را نقاشی می کنم
ا
Modigliani/نام فیلم
کارگردان : میک دیویس
: سرزمین مرد سرخپوست قانون مرد سفید پوست
نویسنده : ویلکومب واشبرن
ترجمه : هنگامه قاضیانی
چاپ دوم ✨
امروز از فراز قله ي ژيري به گذشته هاي دور نظر مي افكنم ، در بستر گذشته هنوز كودكان و زناني مي بينيم كه قتل عام شده و در ته دره هاي پيچ پيچ، دراز به دراز افتاده اند، چيز ديگري نيز هست
رؤياي يك ملت
اتحادآنان خرد شده
و اين كه ديگر هسته اي وجود ندارد.
و از آن درخت مقدس حقيقت خشك شده است .
برای چاپ دوم ترجمه کتاب « سرزمین مرد سرخپوست قانون مرد سفید پوست » که یک هدیه ارزشمند بود برایم در این زمان ..!
از انتشارات « ثالث» جناب آقای جعفریه و آقای سینا جعفریه سپاسگزارم ، از سال هفتاد و هشت شاهد صبوری های این خانواده محترم نشر هستم ، لحظه ای شکست را باور نکردند و به راه اشاعه فرهنگ و اندیشه ادامه دادند
و از شما هم « هم قبیله های» خردمند و همیشه مهربانم.
Puppets/ leonard cohen🔽📶
بخشی از فیلم سینمایی استاکر
بخشی از کتاب گفتگو با تارکوفسکی
مصاحبه کننده«:جان جیانو یتو »با «تارکوفسکی»
ترجمه : «آرمان صالحی»
جان جیاتو : چرا انها به اتاق وارد نمی شوند؟
«تارکوفسکی»: «استاکر» به اتاق وارد نمیشود چون این برخلاف عقیده اوست.درضمن اگر اتاق زاییده تخیلات او باشد باز هم وارد نمیشود .چون میداند آرزوهایش محقق نخواهد شد .در نظر او نکته مهم اعتقاد آن دو مسافر به آن اتاق و تحقق ارزوهایشان در آن است .آرزوی او ورود آن دو نفر به آن اتاق است . حتی اگر هیچ اتفاقی نیفتد
🕊️🕊️استاکر نیاز دارد در این دنیای مملو از بی اعتقادی کسانی را پیدا کند که به چیزی اعتقاد دارند .تنها آرزوهای حقیقی با جهان درون انسان ارتباط دارد
Saraband/ INGMAR BERGMAN/🔲 زندگی این امکان را در خود دارد که به یک مناسک تبدیل شود 🎶🎬 آنا منتظر من است . مرگ را اینگونه میبینم که یک روز صبح در جاده ای در میان جنگل قدم میزنم که به رودخانه ای ختم می شود
پعضی وقتها که به موسیقی گوش می کنم، مثلا «باخ» تصاویری در من شکل می گیرد «برگمان