Maryam Boubani Instagram – #گفت :اِ اِ خاکستر سیگارت افتاد رو فرش ، فرش رونگاه کردم پر نقش ونگار بود ولی جز رنگ قرمزِ غلیظ رنگهای دیگه ش رو نمی دیدم.
گفت :کجایی؟ نمیدونستم کجام ، انگار حافظه ام تق ولق شده ، پاشدم اومدم کنار پنجره نگاه کردم به شب ،به نور رنگ پریده چراغهای پشت پنجره های روبرو ، یکدفعه دلم خواست ببینم پشت اون پنجره ها چه خبره ،چه می کنند در باره چی حرف می زنند ، سرخوش یا دلگرفته اند، اصلاً چی براشون مهم هست ، دغدغه شون چیه ،برگشتم نشستم روی مبل نمی دونم چرا جا نمی گیرم. پاشدم بارونیمو برداشتم با کلاه ودستکشم ،گفت چرا یه دفعه می زنه به کله ات خوب بشین ، الان مهدی میاد باهم شام می خوریم گپ می زنیم، تنها میری خونه چه کار ،؟ در رو پشت سرم می بندم، نمیدونم کجا میرم خونه نمی رم ، دلم میخواد برم یه جای دور ،دور،دور ، دلم میخواد همین الان وسط خیابون اونقد نعره بزنم ، تا تارهای صوتیم پاره بشه، تا خون بالا بیارم قرمز غلیظ مثلِ رنگ ِقرمز ِقالی ، که فرشته از افتادن خاک سیگارم روش ترسید
بعدشم بیفتم بمیرم ،فرشته ومهدی میگن ،تو افسرده ای، نه به خدا من افسرده نیستم ، فقط احساس می کنم رو زمین تنهاموندم ، من افسرده نیستم فقط یه عالمه ، یه عالمه میدونی چقده، یه عالمه غمگینم، همین.
تهران ،همه روزهایش خاکستری ست ، حتی وقتی آفتابی ست! | Posted on 30/Jan/2024 04:01:39