Home Actress Shabnam Moghadami HD Instagram Photos and Wallpapers March 2024 Shabnam Moghadami Instagram - . با این عکس ِ رنگی رنگی و پرلبخند که مال روزگار ِ پیشاکوید و پیشا این همه سختی و غم و‌ تلخیه!می خوام صفحه م رو از عزا دربیارم ...به امید ِ حال ِ بهتر دل و جان برای همه مون .برای هم دعا کنیم...روزگار داره بیش از توان و‌تحمل ما سخت می شه...خداوندا حامی ِ همه ی ما باش. . عکس از پیام ایرایی. @payameraeeart #برای_هم_دعا_کنیم #بیماری_به_دور

Shabnam Moghadami Instagram – . با این عکس ِ رنگی رنگی و پرلبخند که مال روزگار ِ پیشاکوید و پیشا این همه سختی و غم و‌ تلخیه!می خوام صفحه م رو از عزا دربیارم …به امید ِ حال ِ بهتر دل و جان برای همه مون .برای هم دعا کنیم…روزگار داره بیش از توان و‌تحمل ما سخت می شه…خداوندا حامی ِ همه ی ما باش. . عکس از پیام ایرایی. @payameraeeart #برای_هم_دعا_کنیم #بیماری_به_دور

Shabnam Moghadami Instagram - . با این عکس ِ رنگی رنگی و پرلبخند که مال روزگار ِ پیشاکوید و پیشا این همه سختی و غم و‌ تلخیه!می خوام صفحه م رو از عزا دربیارم ...به امید ِ حال ِ بهتر دل و جان برای همه مون .برای هم دعا کنیم...روزگار داره بیش از توان و‌تحمل ما سخت می شه...خداوندا حامی ِ همه ی ما باش. . عکس از پیام ایرایی. @payameraeeart #برای_هم_دعا_کنیم #بیماری_به_دور

Shabnam Moghadami Instagram – .
با این عکس ِ رنگی رنگی و پرلبخند که مال روزگار ِ پیشاکوید و پیشا این همه سختی و غم و‌ تلخیه!می خوام صفحه م رو از عزا دربیارم …به امید ِ حال ِ بهتر دل و جان برای همه مون .برای هم دعا کنیم…روزگار داره بیش از توان و‌تحمل ما سخت می شه…خداوندا حامی ِ همه ی ما باش.
.
عکس از پیام ایرایی.
@payameraeeart
#برای_هم_دعا_کنیم #بیماری_به_دور | Posted on 18/Oct/2020 09:18:49

Shabnam Moghadami Instagram – .
بیگم آغا خبر برده بود برای آقاجانم که چه نشستی دخترت را آن خیر ندیده برداشته برده عکاسخانه ماشالله خان ، به تقلید ِ فرنگی جماعت داده سربرهنه از او فوتوغراف برداشته اند. دیگ ِ غیرت ِ آقاجانم جوشیده من را احضار کردند محضر مبارک شان. خدا به سرشاهد است هزار بار آرزو کردم کاش شما می بودید میرزا رضا جان ،شرح ِ ماوقع ْ می دادید بلکه آقاجانم آرام بگیرند.از من انکار که تصدق تان آقاجان مگر همچو چیزی می شود؟ از آقا جانم اوقات تلخی و شماتت که شده ای امربر ِ آن فُکُلی ِ فرنگی مآب ؟القصه آقاجانم با من قهر کردند و‌ من غصه ی عالم به دلم بود.تا دیروز که بعد ِ یک ماه و اندی ماشالله خان بالاخره عکس ِ مذکور را هفت لا پیچیده در کاغذ و کرباس ،فرستادند حجره ی آقاجانم.
غروب،اذان می گفتند که آقاجانم با مرسوله ی ماشالله خان وارد شدند به اندرونی. حالا من دل توی دلم نبود.قلبم مثل گنجشک  می زد.
جواب ِ سلامم را که بلند بالا و به خوشرویی دادند و جواب سلام بیگم آغا را که ندادند، اوضاع دستم آمد.
چشمم که تر شد آقاجانم سَرَم را بوسیدند و عکس را توی بغلم گذاشتند.
چه عکسی شده میرزا رضا الحمدلله. می ارزید به این همه جگر خونی و تشویش. حالا از روزگار جوانی مان یک شمایلی هست که فردای پیری یادمان بیاورد پیش تر چه هیئت و هیبتی داشته ایم.
باقی عُمْرکُم طَویل و عَدوکُم ذلیل میرزا رضا جان.
دست به دعای شمایم تا انشاالله از فرنگستان برگردید.
از آقاجانم به دل نگیرید. ایشان به قِسم ِ مردان قدیم زن جماعت را حرم نشین و آفتاب مهتاب ندیده می خواهند. چه می دانند ما چه سوداها به سر داریم برای فرداها؟
میرزا رضا زود زود کاغذ بدهید. دل از حلق مان در می آید تا کاغذتان دیر می شود.
به انتظارم تا این فراق کی به سرآید.
باقی بقایتان.
.
عکس ، من و‌ علی رضا آرا هستیم در رخت قاجاری.چندسال پیش از این همین جور دلی در عکاسخانه ی مسعودیه انداختیمش. و آنچه نوشتم قصه ای بود برای این تصویر.
Shabnam Moghadami Instagram – من سینما نخوندم تو دانشگاه . اینه که هیچوقت مستقیما شاگرد استاد عالمی ِ نازنین نبودم.خوش به حال ِ اونایی که سینما خوندن و توی مکتب بزرگی مثل دکتر عالمی شاگردی کردن و آموختن .اینو بعدا ها که دیدم شون به خودشون هم گفتم.گفتم این حسرت ِ همه ی عمر منه که شنونده ی درس و بحث شما از نزدیک نبودم. یادمه خندیدن و گفتن هنوزم دیر نیست.مستمع آزاد هم می تونی بیای سر کلاس من.که نرفتم و این حسرت موند با من و به دل ِ من.
راجع به یک موضوع اما شک ندارم و اونم اینکه آقای عالمی بود که راه ذهن و اندیشه ی من رو به سینما باز کرد . و من رو هرچه بیشتر با این جهان جادویی و خیال انگیز آشنا کرد.سال های دهه ی شصت در فقدان صددرصدی ِ منابع اطلاعاتی و تصویری درباره ی سینمای جهان و تاریخ سینما، مردی که خودش هم با اون چشم های روشن و موهای آراسته کم شبیه به هنرپیشه های خارجی نبود ، پنج شنبه شب ها یکی دو ساعت ما رو مهمون می کرد به دیدن تکه هایی از فیلمای تاریخ سینما و شنیدن درباره شون و کمی نقد و تحلیل ، که شاید این قسمتش برای سن و سال ِ من زیادی بود. و از درک بچه گی من فراتر اما این از لذت غرق شدن در اون دنیای دست نیافتنی و‌ دور چیزی کم نمی کرد.بابام که از علاقه مندای جدی سینما بود ، اغلب فیلم های درست و حسابی رو نه یک بار که چندین بار دیده بود و این ور و اون ور ِ اون قسمت ِ پخش شده در برنامه ی آقای عالمی رو برام تعریف می کرد و‌ من بر اساس اونچه دیده بودم بقیه اش رو تخیل می کردم( چه اوضاع ترحم برانگیزی داشت نسل ِ من حالا که فکر می کنم )
اون سال ها «آن روی سکه » و «هنر هفتم» پنجره هایی بودن رو به علاقه مندی های سرنوشت ساز من. و شبی از همون شبای پنج شنبه یادمه به بابا گفتم که تصمیمم رو گرفتم ، من راهم رو به این دنیای جادویی پیدا می کنم. بابام اون موقع چیزی نگفت که توی ذوقم بخوره ، اما شک ندارم ته دلش خندید که باشه!…خدا کنه که بتونی و بشه!…که تونستم و شد، گرچه به هزار سختی.
القصه،مردی که توی قاب تلویزیون مبله ی سیاه و سفیدمون می دیدم ، مردی که از دل سال های خاکستری و دلتنگ ِ دهه ی شصت برای دخترکی بازیگوش و شیطون پنجره ای سرنوشت ساز باز کرد رو به دنیایی جذاب و دور از دسترس…مردی که حتی شیوه ی بیانش و طرز نگاهش و طمأنینه ی رفتارش چنان برام تاثیرگذار بود که با جزییات به خاطر دارم شون،مردی که خوش پوش و خوش قیافه و باسواد بود و همه چیزش با مجری های آن سال های تلویزیون خیلی فرق می کرد ، مردی که من و خیلی های دیگه شناخت اولیه مون از آدم های صاحب نام  سینما و آثار شاخص سینما
کامنت اول👇

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami