Home Actress Shabnam Moghadami HD Photos and Wallpapers March 2024 Shabnam Moghadami Instagram - من سینما نخوندم تو دانشگاه . اینه که هیچوقت مستقیما شاگرد استاد عالمی ِ نازنین نبودم.خوش به حال ِ اونایی که سینما خوندن و توی مکتب بزرگی مثل دکتر عالمی شاگردی کردن و آموختن .اینو بعدا ها که دیدم شون به خودشون هم گفتم.گفتم این حسرت ِ همه ی عمر منه که شنونده ی درس و بحث شما از نزدیک نبودم. یادمه خندیدن و گفتن هنوزم دیر نیست.مستمع آزاد هم می تونی بیای سر کلاس من.که نرفتم و این حسرت موند با من و به دل ِ من. راجع به یک موضوع اما شک ندارم و اونم اینکه آقای عالمی بود که راه ذهن و اندیشه ی من رو به سینما باز کرد . و من رو هرچه بیشتر با این جهان جادویی و خیال انگیز آشنا کرد.سال های دهه ی شصت در فقدان صددرصدی ِ منابع اطلاعاتی و تصویری درباره ی سینمای جهان و تاریخ سینما، مردی که خودش هم با اون چشم های روشن و موهای آراسته کم شبیه به هنرپیشه های خارجی نبود ، پنج شنبه شب ها یکی دو ساعت ما رو مهمون می کرد به دیدن تکه هایی از فیلمای تاریخ سینما و شنیدن درباره شون و کمی نقد و تحلیل ، که شاید این قسمتش برای سن و سال ِ من زیادی بود. و از درک بچه گی من فراتر اما این از لذت غرق شدن در اون دنیای دست نیافتنی و‌ دور چیزی کم نمی کرد.بابام که از علاقه مندای جدی سینما بود ، اغلب فیلم های درست و حسابی رو نه یک بار که چندین بار دیده بود و این ور و اون ور ِ اون قسمت ِ پخش شده در برنامه ی آقای عالمی رو برام تعریف می کرد و‌ من بر اساس اونچه دیده بودم بقیه اش رو تخیل می کردم( چه اوضاع ترحم برانگیزی داشت نسل ِ من حالا که فکر می کنم ) اون سال ها «آن روی سکه » و «هنر هفتم» پنجره هایی بودن رو به علاقه مندی های سرنوشت ساز من. و شبی از همون شبای پنج شنبه یادمه به بابا گفتم که تصمیمم رو گرفتم ، من راهم رو به این دنیای جادویی پیدا می کنم. بابام اون موقع چیزی نگفت که توی ذوقم بخوره ، اما شک ندارم ته دلش خندید که باشه!...خدا کنه که بتونی و بشه!...که تونستم و شد، گرچه به هزار سختی. القصه،مردی که توی قاب تلویزیون مبله ی سیاه و سفیدمون می دیدم ، مردی که از دل سال های خاکستری و دلتنگ ِ دهه ی شصت برای دخترکی بازیگوش و شیطون پنجره ای سرنوشت ساز باز کرد رو به دنیایی جذاب و دور از دسترس...مردی که حتی شیوه ی بیانش و طرز نگاهش و طمأنینه ی رفتارش چنان برام تاثیرگذار بود که با جزییات به خاطر دارم شون،مردی که خوش پوش و خوش قیافه و باسواد بود و همه چیزش با مجری های آن سال های تلویزیون خیلی فرق می کرد ، مردی که من و خیلی های دیگه شناخت اولیه مون از آدم های صاحب نام سینما و آثار شاخص سینما کامنت اول👇

Shabnam Moghadami Instagram – من سینما نخوندم تو دانشگاه . اینه که هیچوقت مستقیما شاگرد استاد عالمی ِ نازنین نبودم.خوش به حال ِ اونایی که سینما خوندن و توی مکتب بزرگی مثل دکتر عالمی شاگردی کردن و آموختن .اینو بعدا ها که دیدم شون به خودشون هم گفتم.گفتم این حسرت ِ همه ی عمر منه که شنونده ی درس و بحث شما از نزدیک نبودم. یادمه خندیدن و گفتن هنوزم دیر نیست.مستمع آزاد هم می تونی بیای سر کلاس من.که نرفتم و این حسرت موند با من و به دل ِ من. راجع به یک موضوع اما شک ندارم و اونم اینکه آقای عالمی بود که راه ذهن و اندیشه ی من رو به سینما باز کرد . و من رو هرچه بیشتر با این جهان جادویی و خیال انگیز آشنا کرد.سال های دهه ی شصت در فقدان صددرصدی ِ منابع اطلاعاتی و تصویری درباره ی سینمای جهان و تاریخ سینما، مردی که خودش هم با اون چشم های روشن و موهای آراسته کم شبیه به هنرپیشه های خارجی نبود ، پنج شنبه شب ها یکی دو ساعت ما رو مهمون می کرد به دیدن تکه هایی از فیلمای تاریخ سینما و شنیدن درباره شون و کمی نقد و تحلیل ، که شاید این قسمتش برای سن و سال ِ من زیادی بود. و از درک بچه گی من فراتر اما این از لذت غرق شدن در اون دنیای دست نیافتنی و‌ دور چیزی کم نمی کرد.بابام که از علاقه مندای جدی سینما بود ، اغلب فیلم های درست و حسابی رو نه یک بار که چندین بار دیده بود و این ور و اون ور ِ اون قسمت ِ پخش شده در برنامه ی آقای عالمی رو برام تعریف می کرد و‌ من بر اساس اونچه دیده بودم بقیه اش رو تخیل می کردم( چه اوضاع ترحم برانگیزی داشت نسل ِ من حالا که فکر می کنم ) اون سال ها «آن روی سکه » و «هنر هفتم» پنجره هایی بودن رو به علاقه مندی های سرنوشت ساز من. و شبی از همون شبای پنج شنبه یادمه به بابا گفتم که تصمیمم رو گرفتم ، من راهم رو به این دنیای جادویی پیدا می کنم. بابام اون موقع چیزی نگفت که توی ذوقم بخوره ، اما شک ندارم ته دلش خندید که باشه!…خدا کنه که بتونی و بشه!…که تونستم و شد، گرچه به هزار سختی. القصه،مردی که توی قاب تلویزیون مبله ی سیاه و سفیدمون می دیدم ، مردی که از دل سال های خاکستری و دلتنگ ِ دهه ی شصت برای دخترکی بازیگوش و شیطون پنجره ای سرنوشت ساز باز کرد رو به دنیایی جذاب و دور از دسترس…مردی که حتی شیوه ی بیانش و طرز نگاهش و طمأنینه ی رفتارش چنان برام تاثیرگذار بود که با جزییات به خاطر دارم شون،مردی که خوش پوش و خوش قیافه و باسواد بود و همه چیزش با مجری های آن سال های تلویزیون خیلی فرق می کرد ، مردی که من و خیلی های دیگه شناخت اولیه مون از آدم های صاحب نام سینما و آثار شاخص سینما کامنت اول👇

Shabnam Moghadami Instagram - من سینما نخوندم تو دانشگاه . اینه که هیچوقت مستقیما شاگرد استاد عالمی ِ نازنین نبودم.خوش به حال ِ اونایی که سینما خوندن و توی مکتب بزرگی مثل دکتر عالمی شاگردی کردن و آموختن .اینو بعدا ها که دیدم شون به خودشون هم گفتم.گفتم این حسرت ِ همه ی عمر منه که شنونده ی درس و بحث شما از نزدیک نبودم. یادمه خندیدن و گفتن هنوزم دیر نیست.مستمع آزاد هم می تونی بیای سر کلاس من.که نرفتم و این حسرت موند با من و به دل ِ من. راجع به یک موضوع اما شک ندارم و اونم اینکه آقای عالمی بود که راه ذهن و اندیشه ی من رو به سینما باز کرد . و من رو هرچه بیشتر با این جهان جادویی و خیال انگیز آشنا کرد.سال های دهه ی شصت در فقدان صددرصدی ِ منابع اطلاعاتی و تصویری درباره ی سینمای جهان و تاریخ سینما، مردی که خودش هم با اون چشم های روشن و موهای آراسته کم شبیه به هنرپیشه های خارجی نبود ، پنج شنبه شب ها یکی دو ساعت ما رو مهمون می کرد به دیدن تکه هایی از فیلمای تاریخ سینما و شنیدن درباره شون و کمی نقد و تحلیل ، که شاید این قسمتش برای سن و سال ِ من زیادی بود. و از درک بچه گی من فراتر اما این از لذت غرق شدن در اون دنیای دست نیافتنی و‌ دور چیزی کم نمی کرد.بابام که از علاقه مندای جدی سینما بود ، اغلب فیلم های درست و حسابی رو نه یک بار که چندین بار دیده بود و این ور و اون ور ِ اون قسمت ِ پخش شده در برنامه ی آقای عالمی رو برام تعریف می کرد و‌ من بر اساس اونچه دیده بودم بقیه اش رو تخیل می کردم( چه اوضاع ترحم برانگیزی داشت نسل ِ من حالا که فکر می کنم ) اون سال ها «آن روی سکه » و «هنر هفتم» پنجره هایی بودن رو به علاقه مندی های سرنوشت ساز من. و شبی از همون شبای پنج شنبه یادمه به بابا گفتم که تصمیمم رو گرفتم ، من راهم رو به این دنیای جادویی پیدا می کنم. بابام اون موقع چیزی نگفت که توی ذوقم بخوره ، اما شک ندارم ته دلش خندید که باشه!...خدا کنه که بتونی و بشه!...که تونستم و شد، گرچه به هزار سختی. القصه،مردی که توی قاب تلویزیون مبله ی سیاه و سفیدمون می دیدم ، مردی که از دل سال های خاکستری و دلتنگ ِ دهه ی شصت برای دخترکی بازیگوش و شیطون پنجره ای سرنوشت ساز باز کرد رو به دنیایی جذاب و دور از دسترس...مردی که حتی شیوه ی بیانش و طرز نگاهش و طمأنینه ی رفتارش چنان برام تاثیرگذار بود که با جزییات به خاطر دارم شون،مردی که خوش پوش و خوش قیافه و باسواد بود و همه چیزش با مجری های آن سال های تلویزیون خیلی فرق می کرد ، مردی که من و خیلی های دیگه شناخت اولیه مون از آدم های صاحب نام سینما و آثار شاخص سینما کامنت اول👇

Shabnam Moghadami Instagram – من سینما نخوندم تو دانشگاه . اینه که هیچوقت مستقیما شاگرد استاد عالمی ِ نازنین نبودم.خوش به حال ِ اونایی که سینما خوندن و توی مکتب بزرگی مثل دکتر عالمی شاگردی کردن و آموختن .اینو بعدا ها که دیدم شون به خودشون هم گفتم.گفتم این حسرت ِ همه ی عمر منه که شنونده ی درس و بحث شما از نزدیک نبودم. یادمه خندیدن و گفتن هنوزم دیر نیست.مستمع آزاد هم می تونی بیای سر کلاس من.که نرفتم و این حسرت موند با من و به دل ِ من.
راجع به یک موضوع اما شک ندارم و اونم اینکه آقای عالمی بود که راه ذهن و اندیشه ی من رو به سینما باز کرد . و من رو هرچه بیشتر با این جهان جادویی و خیال انگیز آشنا کرد.سال های دهه ی شصت در فقدان صددرصدی ِ منابع اطلاعاتی و تصویری درباره ی سینمای جهان و تاریخ سینما، مردی که خودش هم با اون چشم های روشن و موهای آراسته کم شبیه به هنرپیشه های خارجی نبود ، پنج شنبه شب ها یکی دو ساعت ما رو مهمون می کرد به دیدن تکه هایی از فیلمای تاریخ سینما و شنیدن درباره شون و کمی نقد و تحلیل ، که شاید این قسمتش برای سن و سال ِ من زیادی بود. و از درک بچه گی من فراتر اما این از لذت غرق شدن در اون دنیای دست نیافتنی و‌ دور چیزی کم نمی کرد.بابام که از علاقه مندای جدی سینما بود ، اغلب فیلم های درست و حسابی رو نه یک بار که چندین بار دیده بود و این ور و اون ور ِ اون قسمت ِ پخش شده در برنامه ی آقای عالمی رو برام تعریف می کرد و‌ من بر اساس اونچه دیده بودم بقیه اش رو تخیل می کردم( چه اوضاع ترحم برانگیزی داشت نسل ِ من حالا که فکر می کنم )
اون سال ها «آن روی سکه » و «هنر هفتم» پنجره هایی بودن رو به علاقه مندی های سرنوشت ساز من. و شبی از همون شبای پنج شنبه یادمه به بابا گفتم که تصمیمم رو گرفتم ، من راهم رو به این دنیای جادویی پیدا می کنم. بابام اون موقع چیزی نگفت که توی ذوقم بخوره ، اما شک ندارم ته دلش خندید که باشه!…خدا کنه که بتونی و بشه!…که تونستم و شد، گرچه به هزار سختی.
القصه،مردی که توی قاب تلویزیون مبله ی سیاه و سفیدمون می دیدم ، مردی که از دل سال های خاکستری و دلتنگ ِ دهه ی شصت برای دخترکی بازیگوش و شیطون پنجره ای سرنوشت ساز باز کرد رو به دنیایی جذاب و دور از دسترس…مردی که حتی شیوه ی بیانش و طرز نگاهش و طمأنینه ی رفتارش چنان برام تاثیرگذار بود که با جزییات به خاطر دارم شون،مردی که خوش پوش و خوش قیافه و باسواد بود و همه چیزش با مجری های آن سال های تلویزیون خیلی فرق می کرد ، مردی که من و خیلی های دیگه شناخت اولیه مون از آدم های صاحب نام سینما و آثار شاخص سینما
کامنت اول👇 | Posted on 13/Oct/2020 20:01:55

Shabnam Moghadami Instagram – .
با این عکس ِ رنگی رنگی و پرلبخند که مال روزگار ِ پیشاکوید و پیشا این همه سختی و غم و‌ تلخیه!می خوام صفحه م رو از عزا دربیارم …به امید ِ حال ِ بهتر دل و جان برای همه مون .برای هم دعا کنیم…روزگار داره بیش از توان و‌تحمل ما سخت می شه…خداوندا حامی ِ همه ی ما باش.
.
عکس از پیام ایرایی.
@payameraeeart 
#برای_هم_دعا_کنیم #بیماری_به_دور
Shabnam Moghadami Instagram – .
بیستم مهرماه در تقویم ایرانی مزین است به نام والاحضرت حافظ ِ شیراز. روز ِ مبارک ِ حضرتش ، مبارک ایرانیان و اهل ِ دل در هرکجای جهان.
 امسال، بهترین خواننده ی بهترین غزل های حضرت حافظ میهمان اوست.
چه مبارک سحری و چه فرخنده شبی ست.کاش یاد ِ ما اهل ِ زمین هم کنند وقت ِ معاشرت.کاش دعای مان کنند.
.
خودم را مهمان می کنم به خواندن غزلی زیبا از بی شمار غزل های زیبای حضرت حافظ. و پس از آن شنیدن ِ «آستان جانان » به تمامی.به یاد استاد ِشجریان ِ بی همتا.
.
روان ِ هر دو روشن و شاد.
.
عکس را من برداشتم .شبی از شب های تابستان ۹۷ ، حین غزل خوانی در جوار ِحضرتش ، هنگام حضور در زیارتگه رندان جهان .
.

و خدا می داند چقدر دلتنگ شیراز و حافظیه ام. و لعنت بر کرونا که تمامی هم ندارد انگار.

#روز_حافظ_گرامی_باد 
#شجریان 
#آستان_جانان 
#پرویز_مشکاتیان 
#حافظیه
#شیراز_زیبا

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami