Home Actress Shabnam Moghadami HD Instagram Photos and Wallpapers March 2024 Shabnam Moghadami Instagram - . پشت ِعکس ِ کهنه‌پاره‌ی بدری خانم که از توی اشکاف ِ اتاق نشیمن ِ خانه آقاجان،لای ِ آت و آشغال‌ها پیدایش کردم، مهر ِ آبی ِ محوی خورده، نوشته‌عکاسی چهره‌نما. خیابان‌ناصرخسرو…پایینش با خودکار سیاه نوشته مهرماه ِ ۱۳۳۰… بدری خانم حالا لابد هفت کفن پوسانده توی آن گور ِ تهْ‌تهی ِ مقبره خانوادگی‌ ِمجد‌الدوله‌ها،توی امامزاده عبدالله. اما یک وقتی انگار زن زیبا و رعنایی بوده برای خودش…آرزویش بوده آکتریس تیاتر بشود…با لرتا هایراپتیان و پری آقابابیف آمد و شد داشته و پیش ِخانم قمر مشق ِ آواز می کرده و پیش ِ جواد‌خان ِ معروفی مشق ِ پیانو…به تایید ِ صادق خان ِهدایت که می‌گویند خاطرخواهش هم بوده،فرانسه را فصیح و بی‌اشکال حرف می زده و پیش از مرگ ِ رضا‌کمال شهرزاد اصول ترجمه می‌آموخته از او…شعر هم می‌گفته و می‌گویند رهی معیری چشم ِ امیدی به او داشته که پروین ِ دیگری بشود… شاید اگر آن‌طور ناگهانی و ناغافل ورنمی‌پرید و به زمین گرم نمی‌خورد،امروزه روز صاحب ِ نام و عنوان و اعتباری می‌بود مثلا مثل خانمْ فروغ‌فرخزاد…یا خانم ْژاله‌علو یا خانم ْدلکش یا دیگرانی‌هم عصر ِ او که خوش درخشیدند در عالم هنر و ادبیات…نه که این‌طور گمنام ته ِ گور ِ آخری ِ مقبره خانوادگی بپوسد. بدری خانم اما عصر ِ بیست و هشتم مرداد سال ِ سی‌و‌‌دو، نزدیک ِ چهارراه حشمت الدوله توی خیابان ِ کاخ،در کِش و واکشِ مصدقی‌ها و سلطنت‌طلب ها و اراذل و اوباش،زیر ِ دست و پای ِ دارودسته‌ی شعبان‌بی‌مخ ماند،لگد‌کوب شد و به یک‌ساعت نرسیده مرد و داغش را برای همیشه به دل ِ همه‌ گذاشت…رفت تا ته ِ مقبره‌ی خانوادگی مجدالدوله‌ها توی امامزاده عبدالله بپوسد و از یادها برود… . این داستانی‌ست برای این عکس که فاطمه رحمانی برداشته از من. در بهار ِ ۱۴۰۰.که من نوشتم. بدری خانم، نام ِ مستعاری‌است برای من در این عکس. صورت آرایی و طراحی ِ کلاه و رخت و لباس،هنر ِ دست ِ مریم رهنماست. گوشواره و انگشتری کار ِ هشت‌بهشت ِ عزیز. . جای ِ شما باشم درباره‌ی آدم‌هایی که اسم‌شان در این داستانک آمده می‌خوانم، زندگی هر کدام‌شان داستان خاص و عجیبی دارد که از خواندنش لذت خواهید برد.همین طور درباره‌ی جا و مکان‌هایی که اسمشان آمده. @falifilm @hashtbeheshtjewelry @maryamrahnama__ #داستان_کوتاه #داستانک #نوستالژی #تهران_قدیم #عکس_قدیمی

Shabnam Moghadami Instagram – . پشت ِعکس ِ کهنه‌پاره‌ی بدری خانم که از توی اشکاف ِ اتاق نشیمن ِ خانه آقاجان،لای ِ آت و آشغال‌ها پیدایش کردم، مهر ِ آبی ِ محوی خورده، نوشته‌عکاسی چهره‌نما. خیابان‌ناصرخسرو…پایینش با خودکار سیاه نوشته مهرماه ِ ۱۳۳۰… بدری خانم حالا لابد هفت کفن پوسانده توی آن گور ِ تهْ‌تهی ِ مقبره خانوادگی‌ ِمجد‌الدوله‌ها،توی امامزاده عبدالله. اما یک وقتی انگار زن زیبا و رعنایی بوده برای خودش…آرزویش بوده آکتریس تیاتر بشود…با لرتا هایراپتیان و پری آقابابیف آمد و شد داشته و پیش ِخانم قمر مشق ِ آواز می کرده و پیش ِ جواد‌خان ِ معروفی مشق ِ پیانو…به تایید ِ صادق خان ِهدایت که می‌گویند خاطرخواهش هم بوده،فرانسه را فصیح و بی‌اشکال حرف می زده و پیش از مرگ ِ رضا‌کمال شهرزاد اصول ترجمه می‌آموخته از او…شعر هم می‌گفته و می‌گویند رهی معیری چشم ِ امیدی به او داشته که پروین ِ دیگری بشود… شاید اگر آن‌طور ناگهانی و ناغافل ورنمی‌پرید و به زمین گرم نمی‌خورد،امروزه روز صاحب ِ نام و عنوان و اعتباری می‌بود مثلا مثل خانمْ فروغ‌فرخزاد…یا خانم ْژاله‌علو یا خانم ْدلکش یا دیگرانی‌هم عصر ِ او که خوش درخشیدند در عالم هنر و ادبیات…نه که این‌طور گمنام ته ِ گور ِ آخری ِ مقبره خانوادگی بپوسد. بدری خانم اما عصر ِ بیست و هشتم مرداد سال ِ سی‌و‌‌دو، نزدیک ِ چهارراه حشمت الدوله توی خیابان ِ کاخ،در کِش و واکشِ مصدقی‌ها و سلطنت‌طلب ها و اراذل و اوباش،زیر ِ دست و پای ِ دارودسته‌ی شعبان‌بی‌مخ ماند،لگد‌کوب شد و به یک‌ساعت نرسیده مرد و داغش را برای همیشه به دل ِ همه‌ گذاشت…رفت تا ته ِ مقبره‌ی خانوادگی مجدالدوله‌ها توی امامزاده عبدالله بپوسد و از یادها برود… . این داستانی‌ست برای این عکس که فاطمه رحمانی برداشته از من. در بهار ِ ۱۴۰۰.که من نوشتم. بدری خانم، نام ِ مستعاری‌است برای من در این عکس. صورت آرایی و طراحی ِ کلاه و رخت و لباس،هنر ِ دست ِ مریم رهنماست. گوشواره و انگشتری کار ِ هشت‌بهشت ِ عزیز. . جای ِ شما باشم درباره‌ی آدم‌هایی که اسم‌شان در این داستانک آمده می‌خوانم، زندگی هر کدام‌شان داستان خاص و عجیبی دارد که از خواندنش لذت خواهید برد.همین طور درباره‌ی جا و مکان‌هایی که اسمشان آمده. @falifilm @hashtbeheshtjewelry @maryamrahnama__ #داستان_کوتاه #داستانک #نوستالژی #تهران_قدیم #عکس_قدیمی

Shabnam Moghadami Instagram - . پشت ِعکس ِ کهنه‌پاره‌ی بدری خانم که از توی اشکاف ِ اتاق نشیمن ِ خانه آقاجان،لای ِ آت و آشغال‌ها پیدایش کردم، مهر ِ آبی ِ محوی خورده، نوشته‌عکاسی چهره‌نما. خیابان‌ناصرخسرو…پایینش با خودکار سیاه نوشته مهرماه ِ ۱۳۳۰… بدری خانم حالا لابد هفت کفن پوسانده توی آن گور ِ تهْ‌تهی ِ مقبره خانوادگی‌ ِمجد‌الدوله‌ها،توی امامزاده عبدالله. اما یک وقتی انگار زن زیبا و رعنایی بوده برای خودش…آرزویش بوده آکتریس تیاتر بشود…با لرتا هایراپتیان و پری آقابابیف آمد و شد داشته و پیش ِخانم قمر مشق ِ آواز می کرده و پیش ِ جواد‌خان ِ معروفی مشق ِ پیانو…به تایید ِ صادق خان ِهدایت که می‌گویند خاطرخواهش هم بوده،فرانسه را فصیح و بی‌اشکال حرف می زده و پیش از مرگ ِ رضا‌کمال شهرزاد اصول ترجمه می‌آموخته از او…شعر هم می‌گفته و می‌گویند رهی معیری چشم ِ امیدی به او داشته که پروین ِ دیگری بشود… شاید اگر آن‌طور ناگهانی و ناغافل ورنمی‌پرید و به زمین گرم نمی‌خورد،امروزه روز صاحب ِ نام و عنوان و اعتباری می‌بود مثلا مثل خانمْ فروغ‌فرخزاد…یا خانم ْژاله‌علو یا خانم ْدلکش یا دیگرانی‌هم عصر ِ او که خوش درخشیدند در عالم هنر و ادبیات…نه که این‌طور گمنام ته ِ گور ِ آخری ِ مقبره خانوادگی بپوسد. بدری خانم اما عصر ِ بیست و هشتم مرداد سال ِ سی‌و‌‌دو، نزدیک ِ چهارراه حشمت الدوله توی خیابان ِ کاخ،در کِش و واکشِ مصدقی‌ها و سلطنت‌طلب ها و اراذل و اوباش،زیر ِ دست و پای ِ دارودسته‌ی شعبان‌بی‌مخ ماند،لگد‌کوب شد و به یک‌ساعت نرسیده مرد و داغش را برای همیشه به دل ِ همه‌ گذاشت…رفت تا ته ِ مقبره‌ی خانوادگی مجدالدوله‌ها توی امامزاده عبدالله بپوسد و از یادها برود… . این داستانی‌ست برای این عکس که فاطمه رحمانی برداشته از من. در بهار ِ ۱۴۰۰.که من نوشتم. بدری خانم، نام ِ مستعاری‌است برای من در این عکس. صورت آرایی و طراحی ِ کلاه و رخت و لباس،هنر ِ دست ِ مریم رهنماست. گوشواره و انگشتری کار ِ هشت‌بهشت ِ عزیز. . جای ِ شما باشم درباره‌ی آدم‌هایی که اسم‌شان در این داستانک آمده می‌خوانم، زندگی هر کدام‌شان داستان خاص و عجیبی دارد که از خواندنش لذت خواهید برد.همین طور درباره‌ی جا و مکان‌هایی که اسمشان آمده. @falifilm @hashtbeheshtjewelry @maryamrahnama__ #داستان_کوتاه #داستانک #نوستالژی #تهران_قدیم #عکس_قدیمی

Shabnam Moghadami Instagram – .
پشت ِعکس ِ کهنه‌پاره‌ی بدری خانم که از توی اشکاف ِ اتاق نشیمن ِ خانه آقاجان،لای ِ آت و آشغال‌ها پیدایش کردم، مهر ِ آبی ِ محوی خورده، نوشته‌عکاسی چهره‌نما. خیابان‌ناصرخسرو…پایینش با خودکار سیاه نوشته مهرماه ِ ۱۳۳۰…
بدری خانم حالا لابد هفت کفن پوسانده توی آن گور ِ تهْ‌تهی ِ مقبره خانوادگی‌ ِمجد‌الدوله‌ها،توی امامزاده عبدالله. اما یک وقتی انگار زن زیبا و رعنایی بوده برای خودش…آرزویش بوده آکتریس تیاتر بشود…با لرتا هایراپتیان و پری آقابابیف آمد و شد داشته و پیش ِخانم قمر مشق ِ آواز می کرده و پیش ِ جواد‌خان ِ معروفی مشق ِ پیانو…به تایید ِ صادق خان ِهدایت که می‌گویند خاطرخواهش هم بوده،فرانسه را فصیح و بی‌اشکال حرف می زده و پیش از مرگ ِ رضا‌کمال شهرزاد اصول ترجمه می‌آموخته از او…شعر هم می‌گفته و می‌گویند رهی معیری چشم ِ امیدی به او داشته که پروین ِ دیگری بشود…
شاید اگر آن‌طور ناگهانی و ناغافل ورنمی‌پرید و به زمین گرم نمی‌خورد،امروزه روز صاحب ِ نام و عنوان و اعتباری می‌بود مثلا مثل خانمْ فروغ‌فرخزاد…یا خانم ْژاله‌علو یا خانم ْدلکش یا دیگرانی‌هم عصر ِ او که خوش درخشیدند در عالم هنر و ادبیات…نه که این‌طور گمنام ته ِ گور ِ آخری ِ مقبره خانوادگی بپوسد.
بدری خانم اما عصر ِ بیست و هشتم مرداد سال ِ سی‌و‌‌دو، نزدیک ِ چهارراه حشمت الدوله توی خیابان ِ کاخ،در کِش و واکشِ مصدقی‌ها و سلطنت‌طلب ها و اراذل و اوباش،زیر ِ دست و پای ِ دارودسته‌ی شعبان‌بی‌مخ ماند،لگد‌کوب شد و به یک‌ساعت نرسیده مرد و داغش را برای همیشه به دل ِ همه‌ گذاشت…رفت تا ته ِ مقبره‌ی خانوادگی مجدالدوله‌ها توی امامزاده عبدالله بپوسد و از یادها برود…
.
این داستانی‌ست برای این عکس که فاطمه رحمانی برداشته از من. در بهار ِ ۱۴۰۰.که من نوشتم.
بدری خانم، نام ِ مستعاری‌است برای من در این عکس.
صورت آرایی و طراحی ِ کلاه و رخت و لباس،هنر ِ دست ِ مریم رهنماست. گوشواره و انگشتری کار ِ هشت‌بهشت ِ عزیز.
.
جای ِ شما باشم درباره‌ی آدم‌هایی که اسم‌شان در این داستانک آمده می‌خوانم، زندگی هر کدام‌شان داستان خاص و عجیبی دارد که از خواندنش لذت خواهید برد.همین طور درباره‌ی جا و مکان‌هایی که اسمشان آمده.

@falifilm
@hashtbeheshtjewelry
@maryamrahnama__

#داستان_کوتاه
#داستانک
#نوستالژی
#تهران_قدیم
#عکس_قدیمی | Posted on 30/Sep/2021 21:13:03

Shabnam Moghadami Instagram – .
این چند قاب ِ پُرلبخند،یادگار ِمهربانی ِ همه‌ی دوستان ِ نازنینم است در «خندوانه»ی عزیز .به تاریخ ِ اولین نوروز و اولین بهار ِ قرن ِ تازه…سال ِ صفر یک.
.
به جناب خان ِ عزیزم :
قدر ِ دوستی و دوست‌داشتنت رو خیلی می‌دونم…
به رامبد جوان :
تو درجه‌ یکی صبور ِ مهربون…و خوش‌قلب‌ترین…
به خندوانه‌ی عزیزم :
اینکه لبخندی به لب ِ مردم می آری یعنی خیلی باحالی…بی‌تعارف…امیدوارم ادامه داشته باشی.
.
#خندوانه 
#رامبد_جوان 
#محمد_بحرانی
#جناب_خان 
@rambodjavan1 
@mohamadbahrani_official 
@khandevaneh_official
Shabnam Moghadami Instagram – .
زادروزتان مبارک آقا…
این که شما با مهر و پاییز آمده‌اید و پاییز و مهر با شما،یقین که بی‌حکمت و بی‌دلیل نیست…
نام و فحوای ِزیباترین و عاشقانه‌ترین فصل ِ خدا با شما پیوندی معنا دار دارد.خوش به احوال ‌تان…خوش به احوال ِ ما که معاصر ِ شماییم. 

#محمد_رضا_شجریان

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami