•
آخرین اکران مردمی فیلم سینمایی«پرونده باز است» به کارگردانی استاد کیومرث پوراحمد عزیز… آقای پوراحمد نازنین حیف که نبودید تا در کنارهم به تماشای آخرین اثرتان بنشینیم…تا همیشه باعث افتخارمه که در فیلم شما حضور داشتم…خالق بزرگ و دوست داشتنی «قصههای مجید»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و…
۳. شهریورماه.۱۴۰۲
•
📸:
@i.m0hamd
@ghazalpanahi_photography
@raaha_hashemiy
@soheili_amir
@nazaninsheykhpour__
🙏🏻🤍💫
•
آخرین اکران مردمی فیلم سینمایی«پرونده باز است» به کارگردانی استاد کیومرث پوراحمد عزیز… آقای پوراحمد نازنین حیف که نبودید تا در کنارهم به تماشای آخرین اثرتان بنشینیم…تا همیشه باعث افتخارمه که در فیلم شما حضور داشتم…خالق بزرگ و دوست داشتنی «قصههای مجید»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و…
۳. شهریورماه.۱۴۰۲
•
📸:
@i.m0hamd
@ghazalpanahi_photography
@raaha_hashemiy
@soheili_amir
@nazaninsheykhpour__
🙏🏻🤍💫
•
آخرین اکران مردمی فیلم سینمایی«پرونده باز است» به کارگردانی استاد کیومرث پوراحمد عزیز… آقای پوراحمد نازنین حیف که نبودید تا در کنارهم به تماشای آخرین اثرتان بنشینیم…تا همیشه باعث افتخارمه که در فیلم شما حضور داشتم…خالق بزرگ و دوست داشتنی «قصههای مجید»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و…
۳. شهریورماه.۱۴۰۲
•
📸:
@i.m0hamd
@ghazalpanahi_photography
@raaha_hashemiy
@soheili_amir
@nazaninsheykhpour__
🙏🏻🤍💫
•
آخرین اکران مردمی فیلم سینمایی«پرونده باز است» به کارگردانی استاد کیومرث پوراحمد عزیز… آقای پوراحمد نازنین حیف که نبودید تا در کنارهم به تماشای آخرین اثرتان بنشینیم…تا همیشه باعث افتخارمه که در فیلم شما حضور داشتم…خالق بزرگ و دوست داشتنی «قصههای مجید»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و…
۳. شهریورماه.۱۴۰۲
•
📸:
@i.m0hamd
@ghazalpanahi_photography
@raaha_hashemiy
@soheili_amir
@nazaninsheykhpour__
🙏🏻🤍💫
•
آخرین اکران مردمی فیلم سینمایی«پرونده باز است» به کارگردانی استاد کیومرث پوراحمد عزیز… آقای پوراحمد نازنین حیف که نبودید تا در کنارهم به تماشای آخرین اثرتان بنشینیم…تا همیشه باعث افتخارمه که در فیلم شما حضور داشتم…خالق بزرگ و دوست داشتنی «قصههای مجید»، «خواهران غریب»، «شب یلدا» و…
۳. شهریورماه.۱۴۰۲
•
📸:
@i.m0hamd
@ghazalpanahi_photography
@raaha_hashemiy
@soheili_amir
@nazaninsheykhpour__
🙏🏻🤍💫
•
اگه همهچیز صفر شه دوباره بُلند میشی؟ آره!
مدالی قراره تو گردنت بندازن که چه زمانی به کُجا رسیدی؟ نـه!
پـس، آدمِ دُرُسـتِ داستـانِ خـودت بـاش…!✌🏻🌱💚
•
اگه همهچیز صفر شه دوباره بُلند میشی؟ آره!
مدالی قراره تو گردنت بندازن که چه زمانی به کُجا رسیدی؟ نـه!
پـس، آدمِ دُرُسـتِ داستـانِ خـودت بـاش…!✌🏻🌱💚
•
اگه همهچیز صفر شه دوباره بُلند میشی؟ آره!
مدالی قراره تو گردنت بندازن که چه زمانی به کُجا رسیدی؟ نـه!
پـس، آدمِ دُرُسـتِ داستـانِ خـودت بـاش…!✌🏻🌱💚
•
چون عیده…🪻🪴
سالِتون پُر از عشق و نور و برکت…✌🏻🧿✨
•
📸:
@hassanvand.fatemeh 🤍
•
چون عیده…🪻🪴
سالِتون پُر از عشق و نور و برکت…✌🏻🧿✨
•
📸:
@hassanvand.fatemeh 🤍
•
چون عیده…🪻🪴
سالِتون پُر از عشق و نور و برکت…✌🏻🧿✨
•
📸:
@hassanvand.fatemeh 🤍
•
#صلیب_آهنین ساخته سم پکینپا یه دیالوگ فوق العاده درخشان داره؛ دیوید میسون در نقش یک فرمانده خسته و ناامید آلمانی از دیوید وارنر در نقش همرزمش میپرسه اگر جنگ رو ببازیم چی کار میکنی؟ وارنر جواب میده، هیچی، آماده میشم برای شکست در نبرد بعدی!
خُلاصه همین دیالوگِ دیوید وارنر یِ جورایی تبدیل به مانیفستِ من شده بود!
تا اینکه ی روز یکی از رُفقا دوربینش رو روشن کرد و بهم گفت:بخند! میخوام ازت یِ عکسِ خوشحال بگیرم.
گفتم: پس یِ کم صبر کن تا به یِ موضوعِ خندهدار فکر کنم،حداقل خندهام واقعی باشه.
گفت: صبر میکنم.
چند دقیقه بعد این عکس رو بهم نشون داد.
گفت: خیلی صبر کردم خندهات واقعی بشه؛ دیدم نه! بیخیالِ خنده واقعی، بذار از حالِ واقعیت عکس بگیرم.
گفتم: چشمام مُصمَّم و مُحکم و مُطمئِنه…این دُرُسته، این مُهمه!
«یادت نره چشمها هیچوقت دروغ نمیگن.»
•
📸:
@parmidamozaffari 💎
•
«ریـمـا»
هنوز گاهی خواب ِ تو را میبینم… تو به طرزِ غریبی هنوز برایم زندهای… پیش از تو میدانستم یک تکه از هر نقشی که بازیگر بازیاش میکند و بخشی از هر شخصیتی را که در خود زنده میکند، تا همیشه گوشهای در ناخودآگاهش میماند اما این حال را پیش از تو تجربه نکرده بودم… راستش تو تمامِ لذّتهایِ بازیگری را با وجود تمامِ سختیها، چالشها و ترسهایی که برام به همراه داشتی، به من هدیه دادی…
گاهی با خودم فکر میکنم تقدیر عجب واژه عظیمیست که با وجود کیلومترها فاصله جغرافیایی، زبانی، فرهنگی و… در عجیبترین روزهایِ زندگیام ما را سر راه هم قرار داد تا مرا انتخاب کنی و به عجیبترین جغرافیایِ جهان ببری، تا تورا با زبانی دیگر در جهانی تلخ، پُر از خون، خُمپاره، سیاهی و فقدان زندگی کنم… از تو نوشتن برایِ من سخته، خیلی سخت… حس میکنم کلمات فقیرند برای آنکه بگویم چقدر جهانِ مرا تغییر دادی و از دلِ آنهمه سیاهی چه نوری را به زندگیام تاباندي… فقط خودم،خودت و خُدایمان میدانیم و همین کافیست…اما اینجا مینویسم که فراموش نکنم که این روزها چقدر خداروشاکرم که توانستم تو را زندگی کنم و یادم بماند که تا همیشه یکی از قشنگترین اتفاقات زندگیمی…
•
عکاس: مهدی جودی
#قلب_رقه
•
«ریـمـا»
هنوز گاهی خواب ِ تو را میبینم… تو به طرزِ غریبی هنوز برایم زندهای… پیش از تو میدانستم یک تکه از هر نقشی که بازیگر بازیاش میکند و بخشی از هر شخصیتی را که در خود زنده میکند، تا همیشه گوشهای در ناخودآگاهش میماند اما این حال را پیش از تو تجربه نکرده بودم… راستش تو تمامِ لذّتهایِ بازیگری را با وجود تمامِ سختیها، چالشها و ترسهایی که برام به همراه داشتی، به من هدیه دادی…
گاهی با خودم فکر میکنم تقدیر عجب واژه عظیمیست که با وجود کیلومترها فاصله جغرافیایی، زبانی، فرهنگی و… در عجیبترین روزهایِ زندگیام ما را سر راه هم قرار داد تا مرا انتخاب کنی و به عجیبترین جغرافیایِ جهان ببری، تا تورا با زبانی دیگر در جهانی تلخ، پُر از خون، خُمپاره، سیاهی و فقدان زندگی کنم… از تو نوشتن برایِ من سخته، خیلی سخت… حس میکنم کلمات فقیرند برای آنکه بگویم چقدر جهانِ مرا تغییر دادی و از دلِ آنهمه سیاهی چه نوری را به زندگیام تاباندي… فقط خودم،خودت و خُدایمان میدانیم و همین کافیست…اما اینجا مینویسم که فراموش نکنم که این روزها چقدر خداروشاکرم که توانستم تو را زندگی کنم و یادم بماند که تا همیشه یکی از قشنگترین اتفاقات زندگیمی…
•
عکاس: مهدی جودی
#قلب_رقه
•
«ریـمـا»
هنوز گاهی خواب ِ تو را میبینم… تو به طرزِ غریبی هنوز برایم زندهای… پیش از تو میدانستم یک تکه از هر نقشی که بازیگر بازیاش میکند و بخشی از هر شخصیتی را که در خود زنده میکند، تا همیشه گوشهای در ناخودآگاهش میماند اما این حال را پیش از تو تجربه نکرده بودم… راستش تو تمامِ لذّتهایِ بازیگری را با وجود تمامِ سختیها، چالشها و ترسهایی که برام به همراه داشتی، به من هدیه دادی…
گاهی با خودم فکر میکنم تقدیر عجب واژه عظیمیست که با وجود کیلومترها فاصله جغرافیایی، زبانی، فرهنگی و… در عجیبترین روزهایِ زندگیام ما را سر راه هم قرار داد تا مرا انتخاب کنی و به عجیبترین جغرافیایِ جهان ببری، تا تورا با زبانی دیگر در جهانی تلخ، پُر از خون، خُمپاره، سیاهی و فقدان زندگی کنم… از تو نوشتن برایِ من سخته، خیلی سخت… حس میکنم کلمات فقیرند برای آنکه بگویم چقدر جهانِ مرا تغییر دادی و از دلِ آنهمه سیاهی چه نوری را به زندگیام تاباندي… فقط خودم،خودت و خُدایمان میدانیم و همین کافیست…اما اینجا مینویسم که فراموش نکنم که این روزها چقدر خداروشاکرم که توانستم تو را زندگی کنم و یادم بماند که تا همیشه یکی از قشنگترین اتفاقات زندگیمی…
•
عکاس: مهدی جودی
#قلب_رقه
•
•
منْ همه خنده بودم، همیشه؛
دوست داشتم هنوز بخندم…
بعد از همه آن ساعتها و روزها که گُذشت،
دوست داشتم کسی، جایی،مرا ببیند…
به خاطرِ چشمهایم که هنوز منتظرند…
به خاطرِ دلم که میرفت برای بچهها،
بهخاطرِ شوخیهایم که زمانی بودند و دوستشان داشتم…
به خاطرِ کسی که بودم و دیگر نیستم…
•
📸: @parmidamozaffari ✨