Maryam Boubani Instagram – .
براي همه مادران از جنوب جنگ زده تا جهان غم انگيز صلح هاي شكننده !
يقين كه آسمان رنگ خالهاي توست ودرياهم.شب كه شيله سياهش رابر گستره شهربرمي افرازد،ديدگان توهمچنان لبريزانتظاراست./فضاي شيميايي سحردرتركيب اوراد تو رنگي غريب مي گيردودستهايت آن آيه هاي زحمت كه باپستان پرشيرگاوان وسخاوت زمين بارور،الفتي ديرينه داردبه گاهي كه خرماي نخلهاي بازمانده سرفراز رامي چيني،شيرين ترين دستهاي جهان است./ثمرنخل قامت استوارترااما،دستهايي چيدندكه چرخ زرادخانه هاي جهاني را مي گردانند./دربازاري از بوي ماهي سرشار،درعبورمكرردشداشه هاي سفيدتصويرتو قطع ووصل ميشود./وجهان توچه بزرگ وچه پرمعنا خلاصه است درعشق وسوگ./خانه باحياط خاكي از عطربرهنگي پاهاي تو هميشه انگار مست است./ در قابِ آبي پنجره ي چوبي، وقتي كه شرجي و بوي گس گاز بيداد ميكند، شيله سياهت كنار ميرود و گيسوان سفيدت را مي سپاري به نسيمي كه با بوي ماهي از روي شط مي وزد نرم و سبك،آنقدر نرم كه غم دلت را حتي جابجا نمي كند و مي خواني و مي خواني آن شروه ي جادويي را كه سرشار از اندوه همه ي مادران و گورستان هاست ./
#آه…يوما!
فرزندانت در كدام كوچه،روي كدام پل،زير سايبان كدام نخل،پشت كدام ديوار خانه ي ويرانت يا لا به لاي كدام گوشه از ني زارهاي كنار شط تورا به نام مي خوانند،كه اين گونه دلخراش و هولناك ازگلوگاه تو اندوه ميخروشد./يك كلاه خود كهنه با جاپاي گلوله اي و تكه اي لباس خاكي ! بيش از اينها بودند.آري فرزندانت آن سواران بي مركب كه دليرانه در كوچه پس كوچه ها غريدند و دست هايشان را كه غريبانه تهي بود در برابر خمپاره ها سپر كردند آنقدر كه نبض شهر و شهامت ديگر نكوبيد./و فرزندانت آنقدر گم شدند كه ديگر هرگز هرگز نيافتيشان ./آه … مي دانم بيش از اينها بودند دخترانت،پسرانت./هيچ از آنها نيافتي.حتي از پشت شيشه ي قابهاي سربي كسي تورا نمي نگرد.و تو گاه با خود ميگويي:چگونه مي شود رفت آنقدر رفت كه انگار هرگز نبوده اي ./وقتي غروب رنگهاي ارغواني اش را مي پاشد روي نخل هاي بي سرِ سوخته،تو با آن نگاه مات مصمم به كجاي جهان خيره مي شوي كه نيستي ./و جانت از صداي كدامشان،بگو كدام،لبريز است كه پيرامون را نمي شنوي ./ #آه…يوما! چگونه تاب آورده اي وقتي كه لَخته لَخته قلبت از چشمها فرو چكيده و آن نغمه ،آن شروه ي جادويي از گلوگاه رنج سرريز كرده است ./اينك كه جهان جنگ طلب در انديشه ي بيداد هسته اي است،تو پر غرور و سرافراز، لبريز اندوه ، بي اعتنا به تاج هاي كاغذي،دوباره برهنگي پاهايت،،،
ادامه در كامنت زير … | Posted on 24/May/2024 01:43:16
Home Actress Maryam Boubani HD Instagram Photos and Wallpapers May 2024 Maryam Boubani Instagram - .
براي همه مادران از جنوب جنگ زده تا جهان غم انگيز صلح هاي شكننده !
يقين كه آسمان رنگ خالهاي توست ودرياهم.شب كه شيله سياهش رابر گستره شهربرمي افرازد،ديدگان توهمچنان لبريزانتظاراست./فضاي شيميايي سحردرتركيب اوراد تو رنگي غريب مي گيردودستهايت آن آيه هاي زحمت كه باپستان پرشيرگاوان وسخاوت زمين بارور،الفتي ديرينه داردبه گاهي كه خرماي نخلهاي بازمانده سرفراز رامي چيني،شيرين ترين دستهاي جهان است./ثمرنخل قامت استوارترااما،دستهايي چيدندكه چرخ زرادخانه هاي جهاني را مي گردانند./دربازاري از بوي ماهي سرشار،درعبورمكرردشداشه هاي سفيدتصويرتو قطع ووصل ميشود./وجهان توچه بزرگ وچه پرمعنا خلاصه است درعشق وسوگ./خانه باحياط خاكي از عطربرهنگي پاهاي تو هميشه انگار مست است./ در قابِ آبي پنجره ي چوبي، وقتي كه شرجي و بوي گس گاز بيداد ميكند، شيله سياهت كنار ميرود و گيسوان سفيدت را مي سپاري به نسيمي كه با بوي ماهي از روي شط مي وزد نرم و سبك،آنقدر نرم كه غم دلت را حتي جابجا نمي كند و مي خواني و مي خواني آن شروه ي جادويي را كه سرشار از اندوه همه ي مادران و گورستان هاست ./
#آه...يوما!
فرزندانت در كدام كوچه،روي كدام پل،زير سايبان كدام نخل،پشت كدام ديوار خانه ي ويرانت يا لا به لاي كدام گوشه از ني زارهاي كنار شط تورا به نام مي خوانند،كه اين گونه دلخراش و هولناك ازگلوگاه تو اندوه ميخروشد./يك كلاه خود كهنه با جاپاي گلوله اي و تكه اي لباس خاكي ! بيش از اينها بودند.آري فرزندانت آن سواران بي مركب كه دليرانه در كوچه پس كوچه ها غريدند و دست هايشان را كه غريبانه تهي بود در برابر خمپاره ها سپر كردند آنقدر كه نبض شهر و شهامت ديگر نكوبيد./و فرزندانت آنقدر گم شدند كه ديگر هرگز هرگز نيافتيشان ./آه ... مي دانم بيش از اينها بودند دخترانت،پسرانت./هيچ از آنها نيافتي.حتي از پشت شيشه ي قابهاي سربي كسي تورا نمي نگرد.و تو گاه با خود ميگويي:چگونه مي شود رفت آنقدر رفت كه انگار هرگز نبوده اي ./وقتي غروب رنگهاي ارغواني اش را مي پاشد روي نخل هاي بي سرِ سوخته،تو با آن نگاه مات مصمم به كجاي جهان خيره مي شوي كه نيستي ./و جانت از صداي كدامشان،بگو كدام،لبريز است كه پيرامون را نمي شنوي ./ #آه...يوما! چگونه تاب آورده اي وقتي كه لَخته لَخته قلبت از چشمها فرو چكيده و آن نغمه ،آن شروه ي جادويي از گلوگاه رنج سرريز كرده است ./اينك كه جهان جنگ طلب در انديشه ي بيداد هسته اي است،تو پر غرور و سرافراز، لبريز اندوه ، بي اعتنا به تاج هاي كاغذي،دوباره برهنگي پاهايت،،،
ادامه در كامنت زير ...
Maryam Boubani Instagram – . براي همه مادران از جنوب جنگ زده تا جهان غم انگيز صلح هاي شكننده ! يقين كه آسمان رنگ خالهاي توست ودرياهم.شب كه شيله سياهش رابر گستره شهربرمي افرازد،ديدگان توهمچنان لبريزانتظاراست./فضاي شيميايي سحردرتركيب اوراد تو رنگي غريب مي گيردودستهايت آن آيه هاي زحمت كه باپستان پرشيرگاوان وسخاوت زمين بارور،الفتي ديرينه داردبه گاهي كه خرماي نخلهاي بازمانده سرفراز رامي چيني،شيرين ترين دستهاي جهان است./ثمرنخل قامت استوارترااما،دستهايي چيدندكه چرخ زرادخانه هاي جهاني را مي گردانند./دربازاري از بوي ماهي سرشار،درعبورمكرردشداشه هاي سفيدتصويرتو قطع ووصل ميشود./وجهان توچه بزرگ وچه پرمعنا خلاصه است درعشق وسوگ./خانه باحياط خاكي از عطربرهنگي پاهاي تو هميشه انگار مست است./ در قابِ آبي پنجره ي چوبي، وقتي كه شرجي و بوي گس گاز بيداد ميكند، شيله سياهت كنار ميرود و گيسوان سفيدت را مي سپاري به نسيمي كه با بوي ماهي از روي شط مي وزد نرم و سبك،آنقدر نرم كه غم دلت را حتي جابجا نمي كند و مي خواني و مي خواني آن شروه ي جادويي را كه سرشار از اندوه همه ي مادران و گورستان هاست ./ #آه…يوما! فرزندانت در كدام كوچه،روي كدام پل،زير سايبان كدام نخل،پشت كدام ديوار خانه ي ويرانت يا لا به لاي كدام گوشه از ني زارهاي كنار شط تورا به نام مي خوانند،كه اين گونه دلخراش و هولناك ازگلوگاه تو اندوه ميخروشد./يك كلاه خود كهنه با جاپاي گلوله اي و تكه اي لباس خاكي ! بيش از اينها بودند.آري فرزندانت آن سواران بي مركب كه دليرانه در كوچه پس كوچه ها غريدند و دست هايشان را كه غريبانه تهي بود در برابر خمپاره ها سپر كردند آنقدر كه نبض شهر و شهامت ديگر نكوبيد./و فرزندانت آنقدر گم شدند كه ديگر هرگز هرگز نيافتيشان ./آه … مي دانم بيش از اينها بودند دخترانت،پسرانت./هيچ از آنها نيافتي.حتي از پشت شيشه ي قابهاي سربي كسي تورا نمي نگرد.و تو گاه با خود ميگويي:چگونه مي شود رفت آنقدر رفت كه انگار هرگز نبوده اي ./وقتي غروب رنگهاي ارغواني اش را مي پاشد روي نخل هاي بي سرِ سوخته،تو با آن نگاه مات مصمم به كجاي جهان خيره مي شوي كه نيستي ./و جانت از صداي كدامشان،بگو كدام،لبريز است كه پيرامون را نمي شنوي ./ #آه…يوما! چگونه تاب آورده اي وقتي كه لَخته لَخته قلبت از چشمها فرو چكيده و آن نغمه ،آن شروه ي جادويي از گلوگاه رنج سرريز كرده است ./اينك كه جهان جنگ طلب در انديشه ي بيداد هسته اي است،تو پر غرور و سرافراز، لبريز اندوه ، بي اعتنا به تاج هاي كاغذي،دوباره برهنگي پاهايت،،، ادامه در كامنت زير …

Check out the latest gallery of Maryam Boubani



