انگار هزار سال قبل . انوقتها هنوز می توانستیم از ته دل بخندیم. از راست به چپ ،نسترن، مریم ، ومن. سال ۷۴ بندر شرفخانه
#کیانوش_سنجری
#چون شب آمدهمه رادیده بیارامدو، من گفتی اندربُن مویم سر نشتر می شد. #سعدی
#برسرگرفته ایم وسبکبار می رویم، کوه غمی که پشت فلک را شکسته است.
#آنگاه دهانم را دوختند، حصاری گرداگردم برافراشتند، وساقه ی غرورِ شگفتم را به سرکش ترین شعله ها سپردند. (بی باروبر کنده ای عبوس باسهم آسمان وزمینی عقیم) حلقه ی زرینِ دلمشغولی های بی بهایی را، گران! درکف پینه بسته دستانم به منت فرو گذاشتند، وتاریخ را ازوجودم تهی کردند تهی! (شاه بانویی در اردوگاهِ کارِ تکراری) آئینه هارا درگودترین نقطه پستوها پنهان کردند، تادرخویشتن ننگرم. (الهه یِ سترونِ معبدی شدم مهیب وبهشت زیرپاهایم جولان میداد.) بادهانِ دوخته اما! روی خطوط رنج رقصیدم ازدرّه های دلتنگی گذشتم شبانه های گیج مشوش را، بیتابانه تاب آوردم بر آرامش زلال واژه بالیدم پس! پرشدم ازجهانی که تهی بود ازمن لبریزجمعیت لبالب از زیبایی وگیسوافشاندم بر جنگل جهان آنگاه! دنیا ودهان دوخته ام را شکافت طنین واژه های مبارک وموزون.
#نه سبز جنگل#نه زلالی آبِ رودها ودریا#نه آبی آسمان #نه نان و#نه آب#نه امنیت ونه آرام و#نه آزادی #ما فقط ریسمانی داریم ! آنهم نه برای #لاَتَفَرَّقُواْ ریسمانی تا باآن خودرا ازحلقه ای بیاویزیم یاباآن مارا از حلقه ای بیاویزند۰ ما مردمان روزگارغریبی هستیم وبه طرز فجیعی به مرگ عادت کرده ایم. عکس:بهنام یاوری
#گریسته ام از یلدای گذشته تا این یلدارا برای روزهایی که نبودی. #می گریم تاهستم برای روزهای تلخی که نیستی ، جانِ خواهر فراقم سخت می آید، ولیکن صبر می باید.
#هراس من-باری- همه از مردن درسرزمینی ست، که مزد #گورکن از آزادیِ آدمی افزون ترباشد. #شاملو
#یادبگیریم_مهربان_باشیم.
#تهران#هواندارد! #تهران#پرازدروغ#وخشکسالیست.
#وما روزی برقفاخواهیم نگریست بسان بسیارمردمان- -درلابلای اوراق کهنه ی تاریخ، بسان بسیار کسان که برقفانگریستند! آنان که تاب آوردند، اردوگاههای رنج را وتازیانه وتحقیر را وسرانجام بی بیم گزمه ها برزنده ترین مردگانِ خویش معصومانه گریستند. بسان بسیارکسان آری مانیزهم روزی مرورخواهیم کرد، مسیر ِمشوشِ آزادی را. #آبان
#آبان
#با آرزوی صلح،عشق،عدالت وآرامش وآزادی برای همه مردم جهان. #۲۰۲۵
#توهم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد. گنه است برگرفتن نظر،از چنین جمالی.
#تيرازپرشان گذشته مادران! برشيارهاي چهره شان سرريز مي كند رنج ! ودهانشان در روزگارِ غريب، لبخند را گم كرده است. دست ها هنوز در رويايي دور گهواره مي جنبانند ، ولالايي غمگيني ِتكرار مي شود در طارمي ها ودالانهاي تودرتو. اينجا بن بست ِتاريخ است، ومادران از سر دلتنگي گاهي گريه ميكنند اما نه خم شده اند! نه شكسته اند! آنها به بلنداي قامت دماوند ايستاده اند كه خورشيدِ ِحقيقت از حضور سرفرازشان نويدِ شكستِ تيرگي را فرياد بركشد. #مادران_داغدار #مادران_ايران #مادران_افغانستان
#درزردیِنمورپائیز در تمام مسیرهای ترسناک مه آلوده، درحضورِ گزمه ها ودرهایِ آهنی ومیله ها و لحظه های ِمضطرب. درجامه ی سیاه باجثه ای نحیف ازقعرسینه، نعره های خون چکان زده وقاب هایِ زیباترین مردگانِ وطن را برقلبِ فرسوده، فشرده اند. اندوه دلخراش میعادشان درمیان ِشیارهای ِهولناکِ گورستان . ****** تاریخهایِ بیشماری برترازویِ نامیزانِ عدالت نومیدانه نگریسته ام. ومادرانه باتو،باتو،باتو گریسته ام درشبانه هایِ بیرحمِ بیداری. #گوهرعشقی #مادران_داغدار
#بهار که بیاید باران هم که ببارد حتی عاشق هم که باشی درختهادراین #دشتِ_خاموش سبزنخواهدشد. چرا که خورشید مرده است. ****** #دشت_خاموش به کارگردانیِ احمد بهرامی وتهیه کنندگی سعید بشیری دیدن این فیلم را از دست ندهید.
#به طاقتی که ندارم، کدام بارکشم. #معدن #طبس #کارگران۵۲انسان!#پدر،#همسر،#برادر!